پیام آوا یا پرتو اذان

مشخصات کتاب

سرشناسه : جبل عاملی، عنایت الله

عنوان و نام پدیدآور : پیام آوا، یا، پرتو اذان/ نوشته عنایت ا... جبل عاملی.

مشخصات نشر : تهران:ستاد اقامه نماز، 1389.

مشخصات ظاهری : 50ص.

شابک : 7000 ریال: 9789645370396

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : واژه نامه.

موضوع : اذان و اقامه

رده بندی کنگره : BP186/3/ج2پ9 1389

رده بندی دیویی : 297/353

شماره کتابشناسی ملی : 2061772

ص:1

اشاره

ص:2

  پیام آوا      یا           پرتو اذان

نوشته: عنایت ا... جبل عاملی

ص:3

سرشناسه: جبل عاملی، عنایت الله

عنوان و نام پدیدآور: پیام آوا یا پرتو اذان / نوشته عنایت الله جبل عاملی

مشخصات نشر: تهران، ستاد اقامه نماز، 1389

مشخصات ظاهری: 67 ص.

شابک: 6- 039- 537-964- 978، قیمت 10000 ریال.

وضعیت: فیپا

یادداشت: واژه نامه

موضوع: اذان و اقامه

رده بندی کنگره: 1389     9 پ 2 ج/ 3/ 186 BP

رده بندی دیویی: 353/297

شماره کتابشناسی ملی: 2061772

نام کتاب: پیام آوا یا پرتو اذان

تالیف: عنایت الله جبل عاملی

ناشر: مؤسسه فرهنگی – انتشاراتی ستاد اقامه نماز

تیراژ: 3000 جلد

نوبت چاپ: پاییز،  1389

چاپ و صحافی: سازمان چاپ و انتشارات

قیمت: 10000 ریال

مراکز پخش:

1- تهران، میدان فلسطین،  انتشارات ستاد اقامه نماز؛  تلفن: 88900059-88896666

2- دفاتر ستادهای اقامه نماز سراسر کشور

شابک: 6-039- 537-964- 978

ص:4

ص:5

ص:6

پیشگفتار

 

       سپاس خداوندی را که پس از نعمت وجود، نعمت هدایت به موجود بخشید و درباره ی انسان قسمتی از این هدایت را به وسیله ی فرستادگان و به ویژه آخرین رسول خود حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبداله صلی الله علیه واله و سلم به بشر ارزانی داشت (هدایت تشریعی). و به انسان حق انتخاب و اختیار آن را در مسیر هدایت  عطا فرمود.

چه خوشبخت کسانی که ره پیمای طریق حق باشند و همواره به ندای روشنگر و الهام بخش سعادت آفرین دین مبین گوش فرا دهند و با هدفمندی و تدبیر به سوی زندگی جاودان گام بردارند.

در دین برتر خدا، ستونی استوار به نام «نماز» قرار داده شده است که به حق زیر بنا و تنظیم کننده برنامه ی زندگی و تعیین کننده شیوه ی رفتار و کردار انسان در مسیر صواب و تعالی و پیشگیری از لغزش و خطا است و حق تعالی آنرا «بازدارنده از زشتی ها و پلیدی ها» قلمداد  فرموده  است.

فراخوان به این پالایشگاه روح انسان که در هر شبانه روز پنج بار مسیر فکری و عملی او را از ناپاکی ها می زداید و به سوی کمال و خوشبختی می راند، مجموعه

ص:7

پیام دهنده ای است به نام «اذان» که فرهنگی پر بار و جُنگی جامع از اصول عقاید و اعمال را در بردارد.

در این نوشته مختصر در حد بضاعت بسیار ناچیز نویسنده، کوشش گردیده است تا پیامی که از لابلای کلمات و جملات اذان پرتو افکنی می کند تا حد امکان بر صفحه نوشته نقش بندد.

برای این منظور ابتدا تا جایی که میسر گردید با کنکاش و جستجو در کتابخانه ها و نمایشگاه های کتاب و هر محلی که احتمال میرفت کتابی یا نوشته ای درباره ی اذان به دست آید، تعدادی مدرک و کتاب تهیه و مطالعه گردید و در نگارش این مجموعه سعی شد مطالبی نوشته شود که تکرار نوشته های کتابهای دیگر نباشد مگر به ضرورت و حداقل، آن هم بیشتر در زمینه تاریخ و حدیث.

علاوه بر این، منابع معتبری نیز جهت استناد به مأخذ، مطالعه گردید که در هر مورد در پایین صفحه به آن اشاره شده است.

درباره ی نام گذاری (یا وجه تسمیه) این مجموعه به نام (پیام آوا یا پرتو اذان) نظر جستجوگر خواننده محترم را به دو نکته جلب می نماید: یکی اینکه در قرآن کریم واژه «نداء برای نماز» به جای اذان به کار رفته است (... و اذانودی للصلوة...) و با مراجعه به فرهنگ لغت، مناسب ترین معنی فارسی برای «نداء» کلمه «آوا» انتخاب گردید، بنابراین عنوان «پیام آوا» با مطالب محتوای کتاب انطباق دارد.

نکته دیگر، به منظور اینکه عنوان روی جلد نظر بیننده را به موضوع درون آن متوجه کند عبارت «یا پرتو اذان» اضافه گردید تا چنین متبادر به ذهن شود که گ_وئی از یک منب_ع نوران_ی بسیار عظیم پرتوی به درون محوطه ای خالی از نور می تابد و بدینسان عنوان «پیام آوا یا پرتو اذان» روی جلد نقش بست.

وظیفه دارم از کلیه متفکران و صاحب نظرانی که در تهیه ی این مجموعه با ارائه رهنمودهای هدایت کننده و روشنگر خویش مرا یاری فرموده اند کمال تشکر و سپ_اس خ_ود را تق_دیم حض_ورش_ان ن_مایم و ب_ه وی_ژه از م_عاون_ت محترم

ص:8

فرهنگ، آموزش و پژوهش ستاد اقامه نماز و همکاران فرهیخته ایشان که با دقت و نکته سنجی ویراستاری فرموده و انتشارات ستاد که چاپ و انتشار آن را به عهده گرفته اند بسیار متشکرم و آرزوی توفیق هرچه بیشتر ایشان را در راه پیشبرد علمی و عملی فرهنگ نماز از درگاه احدیت خواستارم.

از خواننده ی محترم استدعا دارد هرگونه انتقاد سازنده خود را جهت اصلاح و تکمیل چاپ بعدی به نشانی ناشر ارسال فرمایند و از این بابت قبلاً تشکر می نمایم.

                                                                اول مرداد 1389 هجری شمسی

          شعبان المعظم 1431 هجری قمری

                                                           بنده خدا عنایت ا... جبل عاملی 

ص:9

ص:10

فصل یکم: کلیات

مقدمه

 افراد بشر از دیرباز هنگامی که با همنوع خود روبرو می شدند و به ب_رق_راری ارتب_اط فکری و عاطفی یا اطلاع رسانی با همدیگر احساس نیاز می نمودند با علائم و نشانه هایی منظور خود را بیان می کردند. به تدریج این علائم و نشانه ها، تبدیل به زبان و گویش گردید که در جهان امروز میان طوایف و گروه های اجتماعی  زبان های مختلفی رایج است و در هر زبان نیز ممکن است گویش ها، لهجه ها و اصطلاحات متفاوتی متداول باشد.

با این که امروزه زبان های زنده دنیا بصورت علم درآمده  و در مدارس و دانشگاه ها تدریس می شود و هر یک دارای قواعد، دستورات، صرف و نحو خاص خود می باشد؛ مع الوصف هنوز هم در بعضی از موارد برای تبادل منظور یا اعلام و ابلاغ پاره ای اطلاعات و هشدارها به جای الفاظ از علائم و رنگ ها یا صداهای مخصوص استفاده می شود. مثلاً در راهنمایی و رانندگی از رنگ چراغ، برای اعلام خطر از آژیر، جهت اعلام وقت از زنگ ساعت

ص:11

و... بهره می گیرند. در ارتباطات نیز تا چندی پیش از الفبای مورس(1) استفاده می شد.

در بین اقوام، ادیان و جوامع مختلف برای مشخص نمودن زمان معیّن یا اعلام موضوع خاص، علائمی همچون برافروختن آتش، نواختن موزیک مخصوص، جار زدن در معابر، دمیدن در بوق و شیپور، به صدا درآوردن ناقوس کلیسا (مثلاً در کلیسای معروف نوتردام پاریس) یا زنگ ساعت بزرگ شهر (مانند ساعت بیگ بن لندن) مورد استفاده قرار می گرفت که هنوز هم بعضی از آن ها متداول است ولی هیچ یک از این علائم و اصوات به جز یک اعلام ساده نیست و فرهنگ خاصی را به همراه ندارد.

در اسلام از سال اوّل هجرت به امر الهی و تأکید پیامبر اکرم(ص) برای اعلام وقت فریضه نماز، «اذان» متداول شد که همراه و دربرگیرنده «پیام فرهنگی» خاصی می باشد.

   به عبارت دیگر: «اذان» سرفصل اعلام فرهنگ اسلام و اصول عقاید دین یعنی ایمان به توحید، نبوّت (درباره امامت یا شهادت ثالثه بعداً اشاره خواهد شد) و سرمایه گذاری برای معاد است که ضمن آن وقت اقامه ی نماز را نیز  به آگاهی مردم می رساند تا آمادگی ورود به نماز یعنی معراج مؤمن را پیدا کنند.

 در این نوشته مختصر، سعی شده است به «پیام فرهنگی اذان» پرداخته شود ولی موارد مفصل دیگری وجود دارد که در حد نیاز به آن اشاره گردیده است.

ص:12


1- [1] الفبای مورس قراردادی بصورت خط و نقطه (- و 0) بود که از طریق وسایل مخابراتی (باسیم و بی سیم) از مبدأ مشخص به مقصد معینی فرستاده می شد و برای هر یک از حروف، ترکیبی از خط و نقطه بکار می رفت ولی با پیشرفت ارتباطات فعلاً منسوخ شده است.

معنای لغوی اذان

 

کلمه ی اذان از ریشه «اذن» گرفته شده است که در فرهنگ  واژه ها دارای معانی مختلفی است که اهمّ آن عبارتند از: دانستن میل و اراده پیدا کردن اجازه و دستور دادن اعلام کردن(1).

از مجموع معانی اذان چنین برمی آید که مفهوم آن اغلب «اعلام توأم با موافقت و ایمان» می باشد و در اطلاق اذان به محتوای آن نیز چنین مفهومی متبادر به ذهن میگردد.

  در کلام الهی قرآن مجید مصدر دیگری به معنای اذان به کار رفته است و آن کلمه «نداء» می باشد که معنای آن «آوا» و «آواز بلند» است(2) و وقتی با کلمه «صلاة» همراه شود مفهوم خاص «اذان» به خود می گیرد(3).

    مجدداً یادآور می گردد: از مجموع معانی اذان چنین برمی آید که مفهوم آن «اعلام و طلب توأم با موافقت و اعتقاد» می باشد و دراطلاق «اذان» به آن چه محتوای آن است چنین مفهومی به نظر متبادر می گردد.

بنابراین می توان گفت در اذان مؤلفه های زیر وجود دارد: اعلام وقت نماز، اظهار ایمان شخصی گوینده (به: توحید نبوّت ولایت و معاد) که در حقیقت به نمایندگی گروه کثیری می باشد، توصیه و امر دیگران به شتاب به سوی نماز، تشویق و ترغیب به رستگاری، امر به نیکوکاری و تأکید بر نماز به عنوان بهترین عمل نیک و تأکید مجدد بر عظمت و یکتائی حضرت حق (تکبیر و تهلیل).

ص:13


1- [1] - مفردات الفاظ القرآن _  (راغب اصفهانی): « و ا لاذن فی شیءٍ: اعلام با جازته و الرخصة فیه ای بارادته وامره بعمله: ولکن بین العلم والاذن فرق فان الاذن اخص ولایکاد یستعمل الّافی ما، فیه مشیئةً به راضاً عندالعمل ام لم یرض به ». و همچنین المنجد. 2_ المنجد. 3_ سوره مائده58 و سوره جمعه 9.
2-
3-

جمله های اذان

 بنابر روایات شیعه1 تعداد جملات اذان 18 جمله می باشد که در کلمه ی «الله» محصور است:

الله اکبر(4بار) اشهد أن لا اله الّا الله (2 بار) _ اشهد انَّ محمّداً رسول الله (2 بار) حیَّ علی الصلوة (2 بار) _ حیّ علی الفلاح (2 بار) _ حیّ علی خیر العمل (2 بار) _ الله اکبر (2بار) _ لا اله الّا الله (2بار).

توضیح آنکه: اشهد انّ علیاً ولی الله (یا حجة الله) تنها نزد شیعه امامیه استحباباً گفته می شود.

نزد اهل تسنن بنابر قول غالب تعداد جملات اذان 15 جمله است زیرا: «ح_یّ ع_لی خیر العمل» گفته ن_می ش_ود و «لا اله الّا الله» در پای_ان یکب_ار قرائت می گردد ولی در اذان نماز صبح به جای «حیّ علی خیر العمل» عبارت  «الصلوة خیرً من النوم» ذکر می گردد.2(1)

مأخذ جملات اذان

 

پس از هجرت حضرت ختمی مرتبت از مکه به مدینه با دعوت به اسلام، عده ای از اهالی مدینه به آن گرویدند و چون عده ای هم همراه پیامبر یا مقارن هجرت او از مکه به مدینه آمده بودند، جمع مسلمین رو به فزونی گذاشت (مهاجرین و انصار) و انبوه زیادی جهت ادای فریضه ی نماز حاضر می شدند. بنابراین جهت اطلاع رسانی به یک جمعیت زیاد ایجاب می کرد که وسیله مناسبی به کار گرفته شود.

ص:14


1- 1-وسایل الشیعه ج 4 ص 642 و 643 باب کیفیة الاذان و الاقامه وعدد فصولها و جملة من احکامها. 2-الفقه علی المذاهب الخمسة ج 1 ص 103.

با توجّه به این که پیروان ادیان دیگر برای اعلام وقت عبادت هریک شیوه و ابزاری را به کار می بردند؛ مثلاً: یهودیان از بوق و شیپور و مسیحیان از ناقوس استفاده می کردند، مسلمانان نیز ضرورت کاربرد وسیله ای را احساس م_ی ک_ردن_د و ای_ن م_وضوع در ن_زد پیامبر(ص) نیزمورد شور و بحث قرار می گرفت.

 درباره ی این که چگونه جملات اذان تشریع شد اقوال و روایات مختلفی ذکر گردیده است که می توان  آن ها را به سه دسته تقسیم کرد:

الف _ عده ای منشاء اذان را وحی الهی به وسیله ی انشاء آن توسط فرشتگان در معراج گفته ا ند.

ب _ دسته ای دیگر الهام جملات اذان را در رؤیا به بعضی از اطرافیان پیامبر(ص) نقل کرده اند.

ج _ دسته ی دیگری  از روایات  حاکی از این است که تشریع اذان در روی زمین به وسیله ی وحی به پیامبر (ص) در سال اوّل هجرت بوده است. ضمن این که انشاء آن توسط فرشتگان در معراج پیامبر (ص) را نیز رد نمی کنند.

حال هریک از این سه دسته روایت مورد بحث قرار می گیرد:

ممکن است این سؤال مطرح شود که بالاخره واقعیت منشاء اذان واحد است؛ پس چرا روایات مختلف نقل شده است؟!

چنین به نظر می رسد و قرائن و شواهد نیز حاکی ازاین است که از ابتدای بعثت حضرت نبی اکرم(ص) مخالفت ها و کارشکنی ها به اشکال مختلف به وسیله ی کفار معاند یا منافقین در راه پیشبرد دعوت آن حضرت و توسعه ی گرایش افراد به اسلام ایجاد می شد و پاره ای از این مخالفین که مبارزه مستقیم وحمله از روبرو و آشکار را کارآمد نمی دیدند حیله های نفاق افکنانه ای به کار می بردند ت_ا ش_اید خلل_ی در ایمان گروندگان به اسلام پدیدآورند. بعضی از این نیرنگ ها به صورت نقل روایات دروغ و بی پایه بود. هر چه از زمان بعثت

ص:15

دور شویم این گونه روایات را بیشتر مشاهده می کنیم. مثلاً گفته اند که ابن ابی العوجاء بیست و پنج هزار روایت ساختگی منتشر کرده است.

البته علمای روایت سعی وافر در تشخیص صحت روایات و جدا کردن درس_ت از ن_ادرست آن ک_رده ان_د ولی یکی از ابزارهای این تش_خ_یص را م_ی توان حجت «عقل» یعنی عقل قطعی عقلا دانست.

امّا شرط قبول این حجت این است که استدلال منطقی و عقلانی و نتیجه گیری از آن در تضاد با نص و روایات مسلم از قول معصومین(ع) نباشد زیرا عقل بشر و علم انسان کامل نیست.

        به هرحال قول اوّل فوق الذکر درباره منشأ تشریع اذان (انشاء اذان به وسیله فرشتگان در معراج) گرچه عقلاًمردود به نظر نمی رسد امّا با نگرش به این که زمان معراج مذکور در سوره ی اسراء قبل از هجرت بوده است. (اولین آیه سوره ی مبارکه «اسراء» محققاً قبل از هجرت نازل گردیده است.) زیرا سوره ی اسراء و به ویژه آیه ی اوّل آن بنابر نظر عالمین علوم قرآنی اعم از عامه و امامیه پنجاهمین سوره ی مُنزل در مکه بوده و بعداز این سوره، 36  سوره دیگر نیز در مکه نازل شده است(1).

   بنابراین اطلاع و علم پیامبر(ص) نسبت به جملات اذان قبل از تاریخ تشریع آن (یعنی سال اوّل هجرت) می باشد و چون بنا برآنچه در روایات ذکر شده در ابتدای هجرت، مسلمانان در نزد پیامبر(ص) درباره نحوه ی اعلام وقت نماز به شور و بحث می پرداخته اند و انحاء مختلف اعلام وقت عبادت را در ادی_ان دی_گر با ذک_ر ش_ی_وه ها و ابزار گوناگون مورد بررسی و گفتگو قرار می داده اند؛ نشان دهنده آن است که شاید خود پیامبر(ص) از مفهوم و

ص:16


1- [1] _ علمای الازهر و سایر علمای قرآنی مندرج در قرآن چاپ مصر از المطبعة الامیریه به سال 1337 ه _ ق و سایر مدارک عامه و همچنین التمهید فی علوم القرآن تألیف مرحوم ایت ا... معرفت از علمای شیعه و سایر منابع.

محتویات اذان در معراج اطلاع یافته ولی مجاز به اظهار آن نبوده اند. در هر حال بنابر دلایل عقلی و نقلی منافات و تضادی بین القاء جملات اذان در معراج و انزال وحی در سال اوّل هجرت وجود ندارد(مانند نزول قرآن: دفعی و تدریجی)

  درباره قول دوم (رؤیای بعضی از اصحاب پیامبر(ص)) چنین حکایت کرده اند که عبدالله بن زیدبن عبدربه از انصار در رؤیا کلمات اذان به او القا شده و پس از این که رؤیای خود را برای پیامبر(ص) و اصحاب نقل کرد پذیرفته شد که برای اعلام وقت نماز،اذان گفته شود.عده ای هم نقل کرده اند که عمر آن را در خواب(1) دید و گروهی هم نقل کرده که بلال در رؤیا اذان را فراگرفت.

 این روایات عمدتاً در بعضی از کتب عامه ذکر شده ولی نه تنها به وسیله راویان امامیه مورد قبول قرار نگرفته و رد شده است بلکه بعضی ازراویان اهل سنت هم تشریع اذان برمبنای رؤیای صحابه  را نپذیرفته اند1.

 اما از نظر استدلال عقلی و منطقی به چند نکته اشاره می شود:

ص:17


1- 1- درباره اینکه بعضی از راویان و فقهای اهل تسنن نیز تشریع اذان بر مبنای رؤیا را نپذیرفته اند مطالب بسیاری نوشته شده که به دو نکته اشاره می گردد: الف: روایات منقول از صحابه: السیده عاشیه مرفوعاً عنه (ص): «لمّا اسری بی اذّن جبرئیل فظنت الملائکه انه یصلی بهم، فقد منی فصلیّت» ایضاً: عبداله بن عمر کما فی حدیث ابنه سالم عنه قال: لمّا اسری بالنبی صلی الله علیه (واله) و سلم اوحی الله الیه الاذان منزل به فعلمه بلالا (اخرجه الطیرانی کما فی الفتح الباری 2/218). ایضاً:انس بن مالک قال: انّ جبرئیل امر النبی صلی الله علیه (واله) و سلّم بالاذان حین فرضت الصلوه (اخرجه الدار قطنی فی الاطراف) (کتاب حی علی خیر العمل 51 و 52). ب: منجمله دو نفر از راویان معروف: بخاری و مسلم در المستدرک احادیث رؤیا را نقل نکرده اند بلکه در مستدرک (به نقل از شعبان بن لیل از امام حسین (ع)) آمده است که تشریع اذان با خواب سخیف می باشد (المستدرک للحاکم 4/348 کتاب الفرائض).

الف _ اهمّیت اذان در رابطه با نماز: اذان به عنوان فراخوان مؤمنین به نماز که ستون دین شمرده شده  چگونه ممکن است بر مبنای رؤیای فرد یا افرادی (غیر از انبیاء و اولیای الهی) تشریع شود و این منطقاٌ در شأن چنین امر مهمّی نمی باشد.

ب _ اهمّیت اذان با توجّه به شأن اعلامی آن: با توجّه به اهمّیت اعلامی اذان چگونه می توان پذیرفت که مبنای آن وحی الهی به پیامبر(ص) نبوده است و موکول به رؤیای یک یا چند نفر باشد.

ج _ مشورت جانشین وحی نمی شود:گرچه پیامبر اکرم (ص) در امور مختلف با اصحاب خود مشورت می کردند و طبق فرموده قرآن نیز مردم در امور خود به شور و رایزنی دعوت شده اند؛ ولی این رویه مانند سایر شیوه های آن حضرت ضمن اهمّیت دادن به شور و مشورت در امور اجتماعی، جنبه آموزشی نیز برای مؤمنین دارد، نه نیاز آن حضرت به کسب علم از سایرین؛ زیرا با اتصال آن حضرت به مبدأ وحی و علم لدّنی(شهر علم)، نیازی به کسب ن_ظر و اس_تفاده از م_علومات دیگران وجود نداشت_ه است و به ویژه  چگونه می توان پذیرفت که چنین امر مهمی که تا قیامِ قیامت پایدار خواهد ماند و دالانی برای ورود به نماز یعنی ستون دین می باشد ازمبدأ و منبع وحی حق تعالی اخذ نشده باشد.

د_ حجت رؤیا در تشریع: درمورد حجت بودن رؤیا آن چه ازمآخذ نقلی و عقلی برمیاید تنها رؤیای انبیاء (و احیانا اولیای بسیار مقرب مانند ائمه معصومین (ع)) می تواند ملاکی در امر و نهی در اعمال خود آن ها باشد (مانند خواب حضرت ابراهیم و خواب حضرت یوسف(ع)) ولی به فرموده قرآن کریم که پیامبر(ص) هیچگاه از روی هوی وهوس ومیل شخصی غیرالهی

ص:18

سخن نخواهد گفت، به طریق اُولی نظر دیگران یا رؤیای غیر را اگر منطبق بر وحی نباشد نخواهد پذیرفت. ضمناً حجت تشریع تنها: کتاب، سنت، اجماع وعقل ذکر شده است و رؤیا در این زمینه حتی رؤیای پیامبران هم محلی از پذیرش ندارد.

ه_ _ جملات آسمانی: جملات اذان و ترتیب قرارگرفتن آن ها، آن چنان منطقی، فصیح، گویا، اثربخش، قاطع، نافذ و دربرگیرنده ی مفاهیم وسیع است که شاید قبل ازتشریع آن به فکر هیچ بنده ای نرسیده باشد؛ بنابراین انتساب آن ها به رؤیا غیر قابل قبول است.

آن چه ازمجموع روایات واحادیث وخصوصیات و شرایط وخود جملات اذان مستفاد می گردد این است که اذان بنابر دستور حق تعالی برپیامبراکرم (ص) تشریع شده وجملات آن نیز برمبنای وحی است.

 بنا بر روایات مستند و متقن امامیه، اذان از سال اوّل هجرت در روی زمین تشریع گردید، چنان که در روایتی در وسائل الشیعه(1) و منابع دیگر نقل گردیده که مفاد آن چنین است: «جملات اذان ازطرف خداوند برپیامبر نازل شده، درحالی که حضرت علی(ع) هم حضورداشته وسپس جملات به بلال اولین اذان گوی اسلام آموزش داده شده است. بعد از آن رسول اکرم(ص) به بلال دستور می فرمایند «ای بلال چون وقت نماز فرا رسید به بالای دیوار (بام) برو و با صدای بلند اذان بگو(2)».

ص:19


1- [1] _ وسایل الشیعه ج4› ، ص612_ فروع کافی ج3ص 302 _ من لایحضره الفقیه ج1ص182.
2- [2] _ فروع کافی، ج 3ص307.

نتیجه

 به طور خلاصه نتیجه گیری می شود که اصل اذان و جملات آن برمبنای وحی الهی است و هرگونه تبدیل و تعبیر و تفسیر دیگری مغایر عقل ومنطق و متضاد با روایات مستند می باشد و هرتغییر و جابجایی یا حذف و اضافه کردن آن منافی دلائل عقلی و نقلی است و بدعت می باشد. در این زمینه شرح مفصلی درکتاب «حی علی خیرالعمل» نوشته «السید محمد مهدی السیدحسن الموسوی الخرسان» به زبان عربی آورده شده است که مستنداً هرگونه تبدیل و تغییر در کلمات اذان به عنوان بدعت تلقی گردیده و در اثبات این ادعا از آیات قرآن و روایات معتبر بهره گرفته شده است.  اضافه می نماید که برای رسول الله(ص) مؤذّن دیگری به نام «ابن امّ مکتوم» بود که کور بود و اذان صبح را قبل از ورود در وقت می گفت، ولی بلال بعد از وارد شدن در وقت. پیامبر(ص) می فرمود: «ابن امّ مکتوم» اذان را در شب (قبل از طلوع فجر) می گوید پس هرگاه صدای او را شنیدید می توانید هنوز هم بخورید و بیاشامید تا صدای اذان بلال را بشنوید. (مربوط به ایام روزه داری)1(1)(2)

ص:20


1- 1- وسایل الشیعه، ج4 ص 625 .
2-

فصل دوم: فرهنگ اذان پیام فرهنگی

 مقدمه

 

  چنان که اشاره شد دراین نوشته تکیه اصلی براین است که «اذان» علاوه بریک وسیله ی اعلام وقت که با استفاده از وسایل دیگر نیز از قبیل و سایل نوری و صوتی امکان پذیر است؛ «پیام فرهنگی» مهّمی را به همراه دارد که در سایر وسایل موجود نیست. این ویژگی مهم در هیچ یک از ادیان دیگر و یا وسایل اعلان واعلام دیده نمی شود و مخصوص اسلام است که در اذان موجود می باشد1.

پیام فرهنگی اذان هم شامل زمینه عقیدتی (ایدئولوژیک) یا «عبادت نظری» و هم حاوی دستورات حکمی واجرایی یا «عبادت عملی» می باشد. این پیام در جملات ملکوتی اذان نهفته است و هریک از این جمله ها به نوبه خود تأثیر معنوی وعملی خاصی در شنونده ای که در آن تدّبر کند برجای می گذارد.

سه جمله ی اول اذان و دو جمله ی آخر آن (الله اکبر_ اشهد ان لا اله الّا الله -اشهد انّ محمداً-رسول الله الله اکبر _ لا اله الّاالله) بیشتر جنبه عقیدتی دارد و نمود اصول اعتقادی گوینده و همفکران او می باشد و جمله ی استحبابی «اشهد انّ علیاً ولی الله» نیز بیان کننده ایمان به مداومت رسالت بوسیله ی ولایت است

ص:21

که به عقیده شیعیان جزء لاینفک مراحل تکاملی انسان به سوی خداست. زیرا اولیاء بعد از رسول(ص) (ائمه اطهار علیهم السلام) نه فقط خود اسوه ونمونه ی بارز انسان کامل بوده اند، بلکه همچنین کردار و گفتار آن ها راهنما و هدایت کننده ی انسان های دیگر در این مسیر به سوی کمال علمی و عملی و عرفانی است. آن چه از مظاهر شیوه ی زندگی ائمه ی معصومین(ع) در تاریخ به جا مانده و همچنین در روایات و احادیث معتبر نقل شده از قول آن ها (علیهم السلام) به وضوح مؤیّد این ادعا می باشد که ولایت، دنباله ی سیر رسالت به سوی کمال است.

مهمترین دلیل نقلی درباره ی حقانیت ولایت، آیات قرآن و روایات معتبر متناسب با آن است، ازآن جمله:

الف- سوره آل عمران آیه 61 (آیه مباهله): «... فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا ونسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل...»

 در تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 676 چنین آمده است: «غالب مفسران و محدثان شیعه و اهل سنت تصریح کرده اند آیه مباهله در حق اهل بیت پیامبر(ص) نازل شده است. و پیامبر تنها کسانی را که همراه خود به میعادگاه برد فرزندانش حسن و حسین(ع) و دخترش فاطمه(س) و علی(ع) بودند. بنابراین منظور از «ابنائنا» در آیه منحصراً حسن و حسین «علیهما السلام» هستند همان طور که منظور از «نسائنا» فاطمه «سلام الله علیها »و منظور از« انفسنا» تنها علی «علیه السلام» بوده است و احادیث فراوانی در این زمینه نقل  شده است.»

ب _ سوره مائده آیه 3: «الیوم یئس الذین کفروا من  دینکم فلا تخشوهم واخشون. اَلیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً...»

در تفسیر نمونه جلد 4 صفحه 342 به بعد نقل گردیده است:

ص:22

«...در اینجا احتمال دیگری نیز هست که تمام مفسران شیعه آنرا در کتب خود آورده اند و روایات متعددی آن را تأیید می کند، وبا محتویات آیه کاملاً سازگار است و آن این که: منظور از الیوم (امروز) «روز غدیر خم» است؛ روزی که پیامبر اسلام (ص) امیرمؤمنان علی (ع) را رسماً برای جانشینی خود تعیین کرد. آن روز بود که کفار در میان امواج یأس فرورفتند...

و در این روز بود که آیین اسلام به تکامل نهایی خود رسید...

آن روز بود که نعمت خدا با تعیین رهبر لایقی همچون علی (ع) برای آینده ی مردم کمال یافت و نیز آن روزبود که اسلام با تکمیل برنامه هایش به عنوان آیین نهایی از طرف خداوند پذیرفته شد».

ج _ سوره مائده آیه 67: «یا أیها الرسول بلّغ ما اُنزل الیک من ربک و إن لم تفعل فما بلغّت رسالَتَه و الله یعصمکَ من الناس ان الله لایهدی القوم الکافرین»

در تفسیر نمونه ج 5 از صفحه ی 13 به بعد به طور مفصّل درباره ی این آیه و شأن نزول آن بحث شده است و مستدلاً نتیجه گیری می شود که منظور از این «ابلاغ»، بیان جانشینی و ولایت حضرت علی (ع) به جای پیامبر اکرم(ص)  بعد از رحلت است و حدیث معروف ولایت حضرت علی (ع) مربوط به همین روز (غدیر خم) است که رسول خدا (ص) فرمود « من کنت مولاه فعلیُّ مولاه» و این سخن را سه یا چهار بار تکرار فرمود و به دنبال آن سر به سوی آسمان بلند کرده و می گوید:

«اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و أحبَّ من أحبّه و أبغض من ابغضه وانصُر مَن نصره و اخذُل مَن خذَله و أدِرِ الحقَ معه حیثُ دار» گرچه این روایت مورد قبول اکثر قریب به اتفاق روات اهل تسنن و به طریق اُولی راویان شیعه می باشد و اصل روایت غیر قابل انکار است ولی بعضی از اهل تسنن در

ص:23

معنای «ولی» محدودیت قایل شده و آن را به «دوستی» ساده تعبیر کرده اند. اما این برداشت با توّجه به شرایط آن روز و به ویژه اهمیّتی که موجب شده پیامبر اکرم(ص) به چنین صورتی این موضوع را بیان و ابلاغ کند، ساده انگاری و دور از واقعیت به نظر می رسد و منظور حضرت قطعاً موضوع بسیار مهم تری از ابلاغ «دوستی» نسبت به خود و تسری آن دوستی نسبت به حضرت علی(ع) بوده است و حقیقت امر را باید در معنای وسیع و جامع «مولا» جستجو کرد که شامل: سرپرستی، حاکمیت، صاحب اختیاری، برتری، بزرگتری، پیشوایی و... و دوستی می باشد و ناشی از مأموریت از جانب خداوند است.

د _ آیه 23 سوره شوری: «... قل لا أسئلکم علیه أجراً الاّ المودة فی القربی... »

خداوند در این آیه صراحتاً دستور فرموده که پیامبر اعلام کند تنها در خواست آن حضرت در مقابل رسالت پربرکت و هستی بخش پیامبری، تنها دوستی و احترام (و بالنتیجه پیروی و متابعت) اهل بیت علیهم السلام می باشد. لازم به یادآوری است که این درخواست به هیچ وجه جنبه احساسات شخصی و عواطف خصوصی پیامبر را نداشته (ماینطق عن الهوی) و همان طوری که در متن آیه آمده مسلماً در اجرای دستور الهی و تبعیت از آن بوده است. (دستور: قُل)(1)

ه _ حدیث معروف «ثقلین»: که موردقبول مسلمانان می باشد صراحت غیرقابل انکاری درباره ی اطلاق اهل بیت پیامبر(ع) به عنوان وجود گرانبهایی که به همراه قرآن از طرف رسول اکرم به جا گذاشته شده است، دارد و می فرماید:

«انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی»

ص:24


1- [1] _ در تفسیر نمونه ج20 ازصفحه 429 به بعد مفصلاً درباره این آیه و تفسیرهای شیعه و اهل سنت بحث شده است.

در هر صورت همان طور که شهادت به رسالت حضرت ختمی مرتبت بطور ضمنی در برگیرنده ی شهادت و ایمان به رسولان پیشین نیز می باشد و در آیات چندی از قرآن کریم هم اعتقاد به پیامبری رسول اکرم(ص) مصرحاً همراه با ایمان به رسل قبل از او آورده شده است؛ ایمان به ولایت اهل بیت(ع) بعد از پیامبر بنابر دلایل و مستندات نقلی و عقلی ادامه و تضمین کننده پایداری اثرات و نتایج رسالت پیامبر اکرم(ص) می باشد.

بنابراین اعم از این که شهادت ثالثه در اذان گفته شود و یا نشود، مفهوم آن جزء لاینفک ایمان به خدا و پیامبر(ص) خواهد بود و غیر از آن بدعت و انحراف از دین خدا است.

شرح پیام

اینک به لطف خدا هر یک از جملات اذان و پیام فرهنگی که در آن مستتر است بطور جداگانه مورد تحلیل قرار می گیرد:

الله اکبر

(الله بزرگتر است):

«الله» اسم مخصوص خداوند است که هیچ کلمه ای یا اسمی را در هیچ زبانی نمی توان جانشین وترجمه ی کامل آن دانست وحتی در زبان های دیگر غیر اززبان عربی بهتر است به همان صورت «الله» نوشته و نقل شود.

الله انحصاراً به ذات اقدس الهی اطلاق می گردد و برای هیچ موجود دیگری به کارنمی رودودر برگیرنده ی کلیه ی صفات جلال و جمال حضرت باری تعالی است که عین ذات اوست.

اسامی دیگر مانند « الاه»  به صورت جمع بکار رفته است: « آلهه » یا « خدا » در فارسی « خدایان » یا  «god» در انگلیسی جمع بسته می شود «gods » که اگر با حرف بزرگ شروع یا نوشته شود «God» منظور « خداوند یکتا » می

ص:25

باشد، یا در زبان های دیگر هم به همین ترتیب. ولی کلمه ی « الله» نه مسمای دیگر دارد و نه جمع بسته می شود(1).

« اکبر» (صفت تفضیلی بر وزن افعل) به معنای بزرگتر است.

در جمله ی «الله اکبر»  منظور مقایسه ی «الله»  با شخص یا شیء دیگری نیست که گفته شود خدا از آن بزرگتر است چون هیچ ذی وجودی قابل مقایسه با ذات باری تعالی نیست و خداوند «سبحان الله عما یصفون» و «الله اکبر من أن یوصف» است. بلکه مفهوم آن این است که پروردگار عالم از هر چه برای ما قابل تصور یا حتی غیر قابل تصور هم باشد برتر و بزرگتر است.

سعدی علیه الرحمه می فرماید:

ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم                از آنچه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم

مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر                ما همچ__نان در اوّل وصف تو مانده ایم

یکی از ریاضی دانان معاصر هنگام تشریح عدد بی نهایت (∞) و نکات مربوط به آن، در پایان سخن خود بیان داشت: «و اگر کسی معتقد به خدا باشد، خدا همین بی نهایت است»(2)

در واقع «الله» بی نهایت مطلق است و اذان در اولین کلام با «الله اکبر» آغاز می گردد که سرچشمه معرفت حق جلّ و علا می باشد.

گوینده ی اذان اساس اعتقاد و ایمان خویش وهم کیشان خود را درباره ی شناخت خالق و عالم خلقت و به عبارت دیگر «شناخت وجود» با «الله اکبر» شروع و در ادامه با سایر جملات اذان بیان می کند.

ص:26


1- [1] - ریشه لغوی الله را بعضی از اَلَه به معنای پرستش و برخی از « وَلَهَ » به معنای تحیّر و سرگردانی دانسته اند (المیزان ج 1 ص 31).
2- [2] - پروفسور محسن هشترودی،ریاضی دان جهانی و استاد ممتاز دانشگاه تهران در کلاس درسی که نویسنده شخصاً در آن شرکت داشت این مطلب را بیان نمود .

کسی که معتقد به مفهوم واقعی «الله اکبر» باشد: هیچ عامل دیگری را مؤثّر در گردش عالم و سرنوشت موجودات و تغییر و تحول در پدیده ها و بالنتیجه مؤثّر در سرنوشت خود نمی داند و تمام عوامل را به عنوان وسیله و ابزاری که خداوند خلق فرموده است تلقی می کند.

«الله اکبر» اولاً بیان کننده وجود «الله» و ثانیاً بزرگی اوست که هیچ گونه محدودیتی ندارد؛  بنابراین در «الله اکبر» می توان مؤلفه های زیر را مشاهده کرد:

الف: «وجود الله» ب: «بزرگی الله» در جهت ایجابی و ج: «عدم محدودیت الله» از جهت سلبی: نفی حدود و خارج از آن چه در حیطه علم و تصور و تخیل و تجسم و توّهم و بیان و اظهار و ارائه و احساس و لمس و درک و تعقل و ورود به دایره معرفت هرموجود (به ویژه انسان) نسبت به اوست (صفات وجودی و صفات عدمی).

البته این عدم محدودیت مانع از آن نخواهد شد که هر کس در حدّ استعداد و امکان و شرایط خود در معرفت نسبت به «الله» کوشش کند ولی مسلّم است که معرفت محدود است(1) و «الله» بی نهایت. پس هیچگاه معرفت کامل میسر نمی گردد و حتی درباره ی پیامبران و به ویژه پیامبر اسلام(ص) معرفت نسبت به «الله»  در حدّی است که خداوند اراده و اعطا فرموده است. ولی به هرحال امکان سیر انسان در معرفت الهی به سوی بی نهایت از او گرفته نشده است.

درباره ی «الله اکبر» توضیحات بیشتری در دنباله ی جمله ی بعدی اذان (اشهد ان لا اله الاّ الله) و  در پیوستگی با آن بیان خواهد شد.

ص:27


1- 1- هر کسی از ظن خود شد یار من _ مولانا.

اشهد ان لااله الاّ الله

(شهادت می دهم که خدائی جز الله نیست)

گوینده اذان به وسیله ی این عبارت عقیده و ایمان خود را درباره ی یگانگی و توحید حضرت حق اعلام می دارد.

شهادت دادن چنان که معمول عرف است (به ویژه در مراجع قضایی) درباره ی عمل یا شیء یا شخصی است که شهادت دهنده، آن را با چشمان خود مشاهده کرده یا به آن در حد دیدن، اطمینان، ایمان و علم داشته و دارای یقین عینی باشد.(1)

حال این سوال مطرح می شود که آیا گوینده ی این جمله چگونه و با کدام چشم وقوه ی بینائی خداوند را دیده و به یگانگی او ایمان پیدا کرده است ؟

سالک راه معرفت همواره به سوی شهود گام بر می دارد و سالکان در این راه درجات ومراتب مختلف و متفاوتی دارند و هریک تا حدّی محدود بنابر تلاش و استعداد خود در یکی از کلاسهای مدرسه ی عرفان قبول             می شود.

شخصی از حضرت علی(ع) درباره ی دیدن خدا سؤال کرد، آن حضرت فرمودند: «خدایی را که نمی بینم عبادت نمی کنم»(2)

حال این سوال پیش می آید که آیا همه ی گویندگان «اشهد ان لا اله الّا الله» به درجه ی عرفان و شهود حضرت علی(ع) رسیده اند؟ یا بیان این جمله را بعضی (یا شاید اکثراً بل اکثر هم لا یعقلون) بدون تفکر و رسیدن به

ص:28


1- 1 - شهادت مصدر است و در لغت به معانی مختلفی آورده شده است: آگاه بودن درک کردن گواهی دادن دریافتن ادراک یقین آشکار بودن سوگند خوردن دیدن حاضر بودن کشته شدن در راه خدا .... المنجد.
2- 2- امالی صدوق ج 1 ص 281 قال علی (ع) لذعلَب لمّا سأله عن رؤیته ربه: ویلک یا ذعلب: لم اکن أعبد رباً لم اره . قال: کیف رأته ؟ صف لنا: قال (ع): ویلک ! لم تره العیون بمشاهدة الابصار ولکن رأته القلوب بحقائق الایمان .

درجه ای از عرفان حق تعالی، فقط با زبان خود بیان می کنند و در عمق اندیشه به مفهوم آن توّجه ندارند؟

پاسخ آن را می توان چنین گفت که انسان فطرتاً خداجو می باشد و حتی آنهایی که خود را پیرو فلسفه های مادی و الحادی می دانند در لحظاتی متذکر وجود خدا می شوند.

چنان که اولین فضانورد شوروی سابق که از ابتدای زندگی در محیطی پرورش یافته بود که فلسفه ی ماتریالیسم دیالکتیک بر آن حکم فرما بود، وقتی با سفینه ی مه نورد به کره ی ماه رسید، ناگهان فریاد زد:  «آه خدایا».

و همچنین گورباچف آخرین دبیر کل حزب کمونیست شوروی سابق (بر مبنای فلسفه ی ماتریالیسم دیالکتیک)  در یکی  از آخرین سخنرانی های خود به عنوان دبیر کل از تریبون حزب از خدا یاد کرد (جراید آن زمان)

هر چند انسان به پدیده های جهان هستی بیشتر دقت کند و به اسرار آفرینش بیاندیشد وجود و عظمت خدا را بیشتر درک می کند. آن پیر زنی که با چ_رخ خ_ود ریسمان می ریسد وقتی درباره ی خ_دا مورد س_ؤال واق_ع م_ی شود دست از گ_رداندن چرخ ب_ر م_ی دارد و می گوید: این گونه خدا را می شناسم که اگر من این چرخ را نچرخانم از حرکت می ایستد پس چگونه چرخ این جهان بدون نیروی محرکه ای می چرخد؟

از یک بیسواد عامی تا یک دانشمند نابغه که هر یک به درجات مختلف نسبت به پدیده های جهان آگاهی دارد، به نسبت فهم و در ک خود خدا را می شناسد و میزان و نوع و درجه ی عرفان هر یک با دیگری  متفاوت است.(1)

ص:29


1- [1] - علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین .

شبان در داستان موسی و شبان(1) به یک نحو و حضرت موسی(ع) یا حضرت ابراهیم(ع) به نحو دیگری. (و کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض و یکون من الموقنین).(2)

این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود        هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار

در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده است که در جواب شخصی که سوال کرده بود خدا را چگونه می شناسید؟ فرمودند: ای بنده ی خدا، آیا هرگز کشتی سوار شده ای؟ عرض کرد: آری فرمودند: آیا هرگز کشتی تو شکسته است، در آن جا که هیچ کشتی دیگری برای نجات تو نبوده و قدرت بر شناگری نداشته ای؟ عرض کرد: آری فرمودند: در آن حالت آیا قلب تو به این امر تعلّق گرفت که وجودی هست که  می تواند تو را از آن مهلکه نجات دهد؟ عرض کرد: آری  _ فرمودند: او خداوندی است که قادر  بر نجات است  در آن جا که هیچ نجات دهنده ای و فریاد رسی نیست.(3)

«الله اکبر» و «لا اله الاّ الله» دو بال معرفت الهی هستند که تسبیح و حمد الله را در بر دارند: در «الله اکبر»  اثبات وجود و بزرگی «الله»  است که حمد او می باشد و نفی محدودیت خدا است که تسبیح اوست. 

در «لا اله الاّ الله» نفی هر معبود دیگری است که تسبیح است و «اثبات الوهیت» او که حمد است تا آنجا که گفتن (توأم با ایمان) این جمله، موجب رستگاری خواهد شد« قولوا لا اله الاّ الله تفلحوا».

ص:30


1- [1] - مولوی: دیدموسی یک شبانی را به راه کو همی گفت ای خدا وای الاه ....
2- [2] - سوره انعام آیه 75: و این چنین ملکوت آسمان ها و زمین (و حکومت مطلقه ی خداوند بر آن ها) را به ابراهیم نشان دادیم (تا به آن استدلال کند) و اهل یقین گردد.
3- [3] - شیخ صدوق: توحید باب 31 ص 231 حدیث 5 _ تفسیر نمونه ج 16 ص 360، نقل از بحارالانوار  ج 3 ص 41 _ و معانی الاخبار باب معنی الله حدیث 2 ص 4.

بنابراین در «لااله الاّ الله» نیزهمچون «الله اکبر» صفت وجودی و صفت عدمی حضرت باری تعالی وجود دارد.

****

خلاصه این که هر فرد در حد فهم و شعور و درک و تجربه و تحصیل و استعداد خود می تواند به درجه ای از شهود و معرفت الهی برسد و وظیفه دارد در پیشرفت و ارتقاء در این راه، یعنی سلوک در معرفت حق تعالی تلاش کند و در هر حال با سعی در رسیدن به کمال شناخت در حد خود «ایمان و اعتراف به وجود و بزرگی «الله» داشته و « شهادت به یگانگی » او بدهد. «الله اکبر و اشهد أن لا اله الاّ الله»  

این معرفت نه تنها از طریق کسب علوم عرفانی و تلّمذ در محضر اساتید حاصل می شود بلکه با مشاهده ی دقیق اشیاء و پدیده های اطراف ما که معمولاً به دیدن آن ها عادت کرده ایم نیز به دست خواهد آمد و هر چه این دقت و هوشیاری و تدبر را زیادتر انجام دهیم در راه معرفت الهی پیشتر خواهیم رفت.

 برگ درختان سبز در نظر ه__وش_یار           هر ورقش دفتری است معرفت کردگار

بنابراین  شرط رسیدن به معرفت الهی هوشیار بودن است. «المؤمن کیس عاقل»(1)

اشهدانّ محمداً رسول الله

(شهادت می دهم که محمد (ص) رسول خداست)

شهادت به رسالت حضرت ختمی مرتبت (ص) در ظل شهادت به «توحید الهی» است و در حقیقت می توان گفت که زیر مجموعه ی «اشهد ان

ص:31


1- [1]  غرر الحکم 714 تألیف علامه آمِدی منسوب به حضرت علی (ع) ترجمه سید حسن شیخ الاسلام ص132

لا اله الاّ الله» است و در عین حال متضمن و در بر گیرنده ی شهادت به رسالت و نبوّت انبیای پیشین نیز می باشد(1).

به همان نحوی که ایمان راسخ (مانند دیدن عینی یک مشهود) به وجود و یگانگی خداوند در رأس اعتقاد به هر دین توحیدی قرار دارد، ایمان به رسالت حضرت محمد(ص) نیز از اساس عقیده و ایمان به اسلام در مرحله ی بعد از توحید می باشد.

حد اعلای مراتب اعتقادی گوینده «اشهد ان محمداً رسول الله» رسیدن به شهود نبی اکرم(ص) است.

 آن چنان که بنابر روایات متعدد، حضرت علی(ع) در بعضی از موارد خود شاهد بر نزول وحی بر پیامبر(ص) بودند (مثلاً درباره نزول اذان).

 هر فرد مسلمان به موازات سعی در رسیدن به ایمان راسخ و نفس مطمئنه در توحید الهی بایستی به رسالت نبی اکرم(ص) نیز به مرز اطمینان کامل نزدیک تر شود تا در نهایت به آن برسد.                                                                                                                                                                        

درعین حال اعتقاد و اطمینان به رسالت حضرت ختمی مرتبت(ص) متضمن و در  برگیرنده اعتقاد به کل آیات قرآن کریم به عنوان وحی مُنزل از طرف خداوند به پیامبر(ص) می باشد و این اعتقاد تجزیه پذیر نیست و نباید به بعضی آیات قرآن ایمان داشت و برخی را باور نداشت (یؤمنون ببعض و یکفرون ببعض)(2).

شهادت به رسالت حضرت ختمی مرتبت تنها محدود به رسالت خود پیامبر(ص) نیست بلکه ایمان و اعتقاد به حلقه ی اتصالی را شامل می شود که آن

ص:32


1- 2-  سوره بقره آیه 285: آمن الرسول بما انزل الیه من ربه و المؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله لانفرق بین احد من رسله ....
2- 1 - بقره 85 : ..... افتوءمنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض...

حضرت به طور شاخص و برجسته در بین رشته ای است که پیامبران سلف(ع) قبل از آن حضرت قرار گرفته اند و ولایت معصومان در دنباله ی آن تا حضرت حجت علیهم السلام.

در اسلام همه ی پیامبران قبل که 25 نفر آنان نیز در قرآن نام برده شده اند موردقبول می باشند.(1)

روایت متقن و مورد قبول همه مسلمانان از قول پیامبر(ص): «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» و آیه ی قرآن که اهل بیت را معصوم دانسته است. و فرمایش رسول اکرم(ص): «من دو چیز گران بها را دربین شما باقی می گذارم: «قرآن و عترت»(2) و بسیاری مستندات دیگر بر ولایت ائمه اطهار(ع) دلالت دارد.

اشهد أنّ علیاً ولی الله

(شهادت می دهم که علی (ع) ولی الله است)

گرچه این شهادت در زمره ی عبارات و جملات اذان به عنوان جمله ی اصلی نیامده است ولی پیروان تشیع تیّمناً و استحباباً آن را بعد از شهادت به رسالت نبی اکرم (ص) ذکر می کنند.

ص:33


1- 2 - اسامی پیامبران نام برده شده در قرآن: 1_ حضرت آدم (ع) آل عمران 33، 2_ حضرت نوح (ع) نساء 163، 3_ حضرت ابراهیم(ع) نساء 163، 4_ حضرت اسماعیل (ع) نساء 163، 5_ حضرت اسحاق (ع) نساء 163، 6_ حضرت یعقوب (ع) نساء 163،7_ حضرت عیسی (ع) نساء 163، 8_ حضرت ایوب (ع) نساء 163، 9_ حضرت یونس (ع)  نساء 163، 10 _ حضرت هارون (ع) نساء 163، 11_ حضرت سلیمان(ع) نساء  163، 12_ حضرت داوود (ع) نساء 163، 13_ حضرت یوسف (ع) غافر 34، 14_ حضرت موسی (ع)مریم 51، 15_ حضرت زکریا (ع) انعام 85، 16_ حضرت یحیی (ع) آل عمران 39، 17_ حضرت الیاس (ع) صافات 123، 18_ حضرت یسع (ع) انعام 86، 19_ حضرت لوط (ع) صافات 133، 20_ حضرت ادریس (ع) مریم 56، 21_ حضرت ذوالکفل (ع) انبیاء 85، 22_  حضرت هود (ع) هود 50، 23_ حضرت صالح (ع) نمل 45، 24_ حضرت شعیب (ع) اعراف 85، 25_ حضرت عُزیر (ع) توبه 30، 26_ حضرت محمد (ص) فتح 29.
2- [2] روایت ثقلین: انی تارکً فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتی.

با توجّه به این که خداوندی که انسان را آفریده هرگز به او ظلم نخواهد کرد و او را بدون راهنما و در گمراهی رها نمی کند، با این که اختیار انتخاب به او داده است همواره راهنمائی و هدایت نیز فرموده است.

این هدایت (تشریعی) به وسیله ی پیامبران الهی قبل از حضرت محمد(ص) در زمانها و شرایط مختلف انجام گرفته و با بعثت نبی اکرم(ص) از نظر اصول عقاید و دستورات و تکالیف و احکام به مرحله ی کمال رسیده است. اما با پیشرفت علم انسان، که آنهم ملهم از هدایت الهی و زیر مجموعه ی علم مطلق حضرت باری تعالی است، و تغییر شرایط زمان و مکان، این اصول نیاز به تبیین و تطبیق با شرایط دارد که باز هم نیاز به هدایت است.

حال این هدایت جامعه ی بشری درباره ی تفسیر و کاربرد وحی کامل شده ی حضرت حق به وسیله ی چه کسانی باید انجام شود؟ عقلاً و منطقاً به وسیله ی کسانی که شایستگی این راهنمایی و تفسیر را داشته باشند.

کسانی چنین شرایط و شایستگی را دارند که اولاً خود مبّری از انحراف و گناه باشند و ثانیاً خود به دستورات (به نحو کامل) با انطباق با اصول آن عمل کنند و ثالثاً علم و معرفت لازم و کافی برای درک و تشریح  آن ها را داشته باشند.

حال با نگرش به نص و روایات متقن نبوی از طرفی و خصوصیات فردی و معلومات شخصی (مانند آنچه درباره امامان باقر و صادق (ع) جلوه گر شد) از طرف دیگر چه کسی (چه کسانی) شایسته تر از حضرت علی (ع) و ائمه ی معصومین می توانند باشند؟

 بنابراین اعمّ از این که در اذان جمله ی «اشهد ان علیاً ولی الله» گفته شود یا نشود مفهوم آن منطقاً در مسیر و جریان رو به رشد و نیاز فزاینده ی تشریح

ص:34

و تفسیر وتأویل اصول مُنزل بطور آشکار وجود دارد و به جای این جمله اگر استحباباً گفته شود «اشهد ان علیاً و اولاده المعصومین اولیاءالله» اتمام و اکمال بیشتری را خواهد داشت.

بر این منوال عقلانی و منطقی اولاً ایجاب می نماید که ولی خدا در طول زمان حی و حاضر باشد و ثانیاً اگر بنابه مصالحی در پرده ی غیبت به سر می برد این روند بوسیله ی محققین و پژوهشگرانی که در ادامه ی راه اولیاء الله گام برمی دارند و به عنوان  «فقیه» کسب علم و معرفت و تدّبر و تعمق کرده اند، به پیش رود.

حی علی الصلاة

(بشتاب به سوی نماز)

در اسلام نماز را ستون دین شمرده اند. درنماز حرکات بدن انسان با ادای کلمات و عبارات و توجّه به معنویت آن ها ترکیب شده است. یعنی در حقیقت نماز تلفیق و هماهنگی روح و جسم را القاء می کند.

نماز هم شامل عبادت عملی و هم دربرگیرنده عبادت نظری می باشد که منطبق با فطرتی است که خداوند در نهاد انسان قرار داده و او را بدینسان آفریده است.

   آدمی زاده طُرف معجونی است                    کز فرشته سرشته و زحیوان

که فرشته نمود معنویت گرائی و حیوان کنایه از جنبه مادی (نیازهای ارگانیک) انسان است.

(درباره ی نماز مطالب بسیار گفته شده و هنوز هم جای سخن بسیار دارد که آیندگان بگویند. به هرحال در این مختصر، مطالب مفصل درباره ی نماز نگنجد و به اشاراتی مربوط به موضوع کتاب بسنده خواهد شد.)

درج_مل_ه ی «ح_ی علی ال_صلاة» شنونده تشویق و ترغیب به نماز می شود و می توان آنرا مصداقی برای امر به معروف دانست (که فریضه ی دیگری

ص:35

است). معروفی که باعث دور کردن انسان از زشتی ها و پلیدی ها می گردد:  «...انّ الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر»(1) و او را آماده تزکیه می کند.

حی علی الفلاح

(بشتابید به سوی رستگاری)

در این شعار فلاح به معنای رستگاری مورد تشویق و ترغیب قرار گرفته است. برای بهتر روشن شدن مفهوم رستگاری به چند آیه ی قرآن کریم اشاره می شود:

«قد افلح المؤمنون»(2). بنابراین اهم مؤلفه های رستگاری «ایمان» است. در حقیقت زیربنای نیّات و تفکرات و اعمال انسان، ایمان و اعتقاد او می باشد.

«امن الرسول بما انزل الیه من ربّه و المؤمنون کلّ امن بالله و ملائکته و کتبه و رسله لا نفرق بین احد من رسله....»(3)

«یا ایها الذین آمَنوا آمِنوا بالله و رسوله و الکتاب الذی نزّل علی رسوله و الکتاب الذی انزل من قبل و من یکفر بالله و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الاخر فقد ضل ضلالاً بعیداً »(4)

 در اسلام زیر بنای رستگاری: ایمان به خدا و فرشتگان و کتاب آسمانی، ب_ه ویژه ق_رآن، و رسال_ت پیامبران به ویژه پیامبر اسلام (ص) و روز جزا.... می باشد.

قرآن همواره انسان را به سوی «ایمان» فرا می خواند و آن راشرط اصلی رستگاری می داند:«قد افلح المومنون» بنابراین همان طوری که اشاره شد عنصر اولیه ی رستگاری «ایمان» است.

ص:36


1- [1] عنکبوت 45: اتل ما اوحی الیک و اقم الصلوة ان الصلوة  تنهی عن الفحشاء و المنکر ولذکرالله اکبر و الله یعلم ما تصنعون. 2_ مؤمن 1. 3_. بقره 285. 4_. نساء 136.
2-
3-
4-

«قد افلح من تزکی»(1)        «قد افلح من زکیها»(2)

مرحله ی بعد از ایمان برای رستگاری «تزکیه» است. تزکیه به معنای «پاک کردن و رشد دادن...» است و در حقیقت خالص کردن و پاک نمودن آنچه تعلق به انسان دارد و بطور اعمّ، اعمال و رفتار و اخلاق و اموال و وابستگی ها و ارتباطات اجتماعی و... را در بر می گیرد که مبتنی بر ایمان و در جهت تعالی انسان به سوی خداست.

در آیات ذکر شده بالا عامل اصلی رستگاری «ایمان» و «تزکیه» ذکر شده است و در آیات زیر آنچه موجب نفی رستگاری می گردد بیان می شود:

«من اظلم ممّن افتری علی الله کذبا او کذّب بآیاته انّه لایُفلح الظالمون»(3)

«قل انّ الذین یفترون علی الله الکذب لا یفلحون»(4)

«... انّ الذین یفترون علی الله الکذب لایفلحون»(5)

در این آیات مبارکه، دروغ بستن به خدا یا تکذیب آیات او باعث عدم رستگاری قلمداد شده است. شاید حکمت تأکید بر این موضوع این است که افرادی ممکن است به دروغ ادعای پیامبری یا دریافت وحی از طرف خداوند بنمایند و یا اشخاصی اعمال و کردار و گفتار ناشایست و انحرافی خود را به خدا نسبت دهند و برای متقاعد کردن شنوندگان و احیاناً سوء استفاده از گمراهی آنان برای خود مقام و منزلتی کسب کنند و یا اموال و دارایی هایی به دست آورند.

این موارد در دوران حاضر هم مصادیقی دارد. مثلاً گروهی خود را پیرو دین و آیین خاصی می پندارند که در حقیقت زاییده ی فکر یک یا چند

ص:37


1- [1] - اعلی 14.
2- [2] - شمس 9.
3- [3] - انعام 21.
4- [4] - یونس 69.
5- [5] - نحل 117.

انسان است و هیچ گونه دلیل و مستند منطقی و عقلی در این که اصول عقاید آن ها وحی منزل باشد نیز وجود ندارد ولی بنا بر مصالح پاره ای سیاست های تجاوزگر و در جهت تأیید و تقویت و پیشبرد این سیاست ها، عقاید انحرافی و گمراه کننده خود را به عنوان یک دین یا آیین خداییی و وحی شده (به پیامبری دروغین) از طرف خداوند قلمداد می کنند.

این گونه آیین های ضاله از دیر باز مورد سوء استفاده کشورهای استعماری قرار می گرفته و چه بسا اصولاً به وسیله ی خود این کشورها ایجاد شده است و در طول زمان، دیگر استعمارگران نیز هر یک به نحوی پیروان این آیین ها را بازیچه دست خود قرار داده و معمولاً بیشتر برای مقابله با دین حق و نبوّت پیامبر اکرم(ص) و ایجاد تزلزل درایمان و اعتقاد مسلمانان یا مبارزه با نهادهای اسلامی از آن ها بهره می گیرند.

علاوه براین ممکن است سیاستمداران و دولتمردان بعضی از کشورهای ظاهرا ً اسلامی بخواهند پایه های حکومت ناحق خود را با تعبیر غیر واقعی از دستورات اسلام و در حقیقت دروغ بستن به خدا و رسول(ص) پابرجا و استوار کنند و بیشتر بصورت خانوادگی و موروثی حاکم بر جان و ثروت های خدادادی عده ای از مردم مسلمان باشند و حبّ حکومت و استیلا، آنان را وادار به چنین امری کرده باشد.

****

حاصل دیگری از آثار تبعی ایمان، اثر اجتماعی آن است که اسلام، م_ؤمن_ین را به ب_رادری و ات_حاد و هم آهن_گ_ی وکمک به یکدیگر دعوت می نماید:

«قل انما المؤمنین اخوة فاصلحوا بین اخویکم...»(1)

ص:38


1- [1] - حجرات10.

«و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا...»(1)

«کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته...»(2)

این دعوت ها شامل جامعه انسانی با ایمان است و به ملّیت یا قوم و طایفه یا نژاد خاصی اختصاص ندارد و تنها فصل مشترک انسان ها برای قرار گرفتن در این دایره؛ «ایمان» آن ها می باشد.

حی علی خیر العمل

(بشتاب به سوی بهترین عمل نماز)

        این شعار تشویق وترغیب مستقیم مؤمنین به انجام بهترین عمل در این ندای ملکوتی است که از مرحله ی عقیدتی و اید ئو لوژیک وارد مرحله ی ع_مل_ی م_ی گردد. این شعار طبع جس_تجو گر انسان را به دو موضوع جلب می نماید:  یکی مفهوم عمل نیک دیگری مصادیق بهترین عمل.

ابتدا مفهوم عمل نیکو یا کردار نیک با توجّه به مفاهیم قرآنی مورد بحث قرار می گیرد تا در بین اعمال نیکو، بهترین یا نیکوترین آن مشخص گردد.

اعمال نیکویی که انسان می تواند انجام دهد بسیاراند که در قرآن کریم اغلب به عنوان «عمل صالح» از آن یاد شده است.

اصطلاح «عمل صالح» در اکثریت موارد مذکور در قرآن مجید بعد از کلمه ی «ایمان» یا مشتقات آن قرار گرفته واین نشانه ی آن است که مبنای هر عمل نیکویی باید ایمان به خدا و اعتقاد به مقدسات ناشی از ایمان  به خدا باشد. 

ازدیر باز و به ویژه درقرون اخیر متفکرینی بوده وهستند که انجام کارهای خوب را به عنوان یک عمل«انسان دوستانه» و صرف نظر از ایمان به خدا تلقی کرده و می کنند(3).(4)این تعبیر در عمل با دو اشکال بزرگ  مواجه است:

ص:39


1- [1] - آل عمران 98.
2- [2] - حدیث نبوی نهج الفصاحه حدیث 1839.
3- [3] -  مکتب هیومانیزم (اومانیزم) و مکتب اصالت اخلاق.
4-

یکی این که چون برای سنجیدن کار خوب وکار بد یک معیار مشخص و ث_ابت_ی بدست نمی دهن_د وآن_چه بعنوان ملاک ارزیابی خوبی وبدی مطرح م_ی کن_ند واب_سته به ط_رز تفکر انسان ها و نحوه قضاوت شخصی یا گروهی آن ها می باشد و به ویژه منوط به یادگیری های فردی و اجتماعی افراد است، بالنتیجه نسبی می باشد نه مطلق ویکسان درهمه ی موارد مشابه.

بنابراین یک فرد ممکن است به عقیده ی خود عملی را خوب بداند و دیگری آن رابدتلقی کند.مثلاً بعضی افراد غیر مؤمن ممکن است کشتن بیماران لاعلاج را لازم و جایز بدانند و حتی برخی از چنین بیمارانی خود حاضر به کشته شدن باشند ولی در مقابل، افراد دیگری آنرا جنایت تلقی کنند.

بنابراین اگر ترازوی واحدی برای انسان درتشخیص و سنجش خوبی و بدی وجود نداشته باشد نمی توان به یک تعریف یکسان ومورد قبول عامّه رسید.

حال این معیار تشخیص وسنگ ترازوی استاندارد برای بشر را چه کسی باید معین کند ؟

  خالق بشر: خدا

خدا برای همه ی عالم یکی است؛ بنابراین آن چه برای معیار سنجش  موارد  اصولی  زندگی  بشر لازم است به طور یکسان به وسیله ی او تعیین می گردد و  به  صورت  «تشریع» و «هدایت تشریعی» به انسان ابلاغ و (به وسیله ی رسولان  خدا) دستور داده می شود. ولی در بعضی کارهای زندگی عادی و  روزمره ای که بستگی به شرایط متفاوت دارد ممکن است افراد بنا به تفکر و تعقل واندیشه خود که آن هم موهبت الهی است روش ها یا شیوه های گوناگونی به کار بندند که این روش ها وشیوه ها در جوامع مختلف با یکدیگر

ص:40

تفاوت داشته باشد. مثلاً نظام مدیریت درکشور یا قانون اساسی یا قوانین و مقررات جاری یا عادات و رسوم ملی و محلی و غیره که متناسب با شرایط اجتماعی و فرهنگی و اقلیمی و... هرجامعه وکشور و ملت ممکن است با جوامع دیگر متفاوت باشد. البته در یک جامعه ی با ایمان این قوانین  و مقررات و رسوم  و آداب موضعی و محلی نباید از چهارچوب «تشریع» تعدی کند و مغایر با دستورات الهی باشد.

اِشکال دیگری که در طرز تفکر مکتب «بشر دوستی» و «اصالت اخلاق»  وجود دارد  ضمانت  اجرایی آن است. در مکتب خدا پرستی ناظر بر اجرای  اع_مال ان_سان ذات  باری تعالی است که احاطه ی کامل  و نظارت جامع بر همه ی اعمال مخلوق دارد و هر مؤمن به دین الهی در خلوت و جلوت و در پنهان و آشکار، خود را در محضر خدا احساس می کند. و به همین جهت است که فرموده اند: «عالم محضر خداست درمحضر خدا معصیت نکنید».

اما وقتی کسی صرف نظر از ایمان به خدا و بنا به رأی شخصی یا گروهی کارهای خود را در حیطه ی زندگی در این دنیا محصورکند، ممکن است دست به هر جنایت وتجاوز و تعدی نسبت به دیگران بزند؛ در این صورت تنها زورمندان و سلطه طلبان که معمولاً اقلیتی بیش نیستند حاکم بر انبوه ستم دیدگان ومحرومان وضعیف داشته شدگان خواهند شد و چون اعتقادی به نظارت خدای توانای عالم ندارند هر چه را در راستای تأمین منافع و دفع ضررهای دنیایی خود ببیند از انجام آن خودداری نخواهند کرد. نمونه های  فراوانی از  این  طرز تفکر و  شیوه ی عمل از دیرباز در جوامع مختلف بشری  رایج  بوده و هست و به ویژه در جنگ جهانی دوم و بعد از آن مثال های زیادی را شاهد بوده و هستیم (مکاتب بشر دوستانه و اخلاقی). جالب این که عوامل

ص:41

اصلی وفرماندهان این گونه جنایات، بعضی حتی خود را پیرو ایمان به خدا و ادیان الهی نیز نشان می دهند و این چیزی نیست جز فریب توده ها از طرفی وقانع کردن مزدوران و اجرا کنندگان اعمال جنایی آن ها  از طرف دیگر  و شاید  در  پاره ای  موارد  «خود فریبی» و یا توجیه نیات شوم و کردار جنایت کارانه آن ها با تمسک به بهانه هایی مانند «بشر دوستانه» یا «حقوق بشر» و «مبارزه با تروریسم» باشد که اخیراً نیز بسیار شایع شده است.    

 با توجّه به این نکته که درقرآن کریم «عمل صالح» موکول به «ایمان» و برپایه ی آن ذکر گردیده، یعنی مقدم بر«نیکوکاری» همواره «باور به خدا» وتبعات آن قرارداده شده است، بنابراین برای اعمال نیکو یک نوع استاندارد الهی برای همه ی افراد انسانی بدست می دهد و این موازین موکول به برداشت شخصی وسلیقه ای نمی شود و از حالت نسبی (نسبت به عقاید شخصی) به حالت مطلق (به صورت احکام الهی) درمی آید.

حال دو پیام عمده را می توان از این ندای آسمانی دریافت کرد: یکی  پیام کلی وعام و دیگری پیام مصداقی و خاص. در پیام عام وکلی، مسلمان را دعوت می کند که در هر مورد نیکویی(خیر)، بهترین را طلب کند و در پی یافتن برترین و بالاترین باشد وهمواره به سوی بی نهایت حرکت کند و به هدف های کوچک وکم ارزش راضی و قانع نباشد.

اولاً در انتخاب «ارزش» بالاترین وبرترین آن را برگزیند وثانیاً در راه نیل به هدف ارزشی خود به موفقیت محدود بسنده نکند وازتلاش دست برندارد و در راه بدست آوردن حداکثری آن گام بردارد.

در وصف یکی ازعلمای دینی نقل شده است که درحالی که مریض و مشرف به موت بود، از اطرافیان خود خواست به نزد عالم دیگری بروند و

ص:42

مسأله ای را ازاو سوال کرده  و جوابش رابیاورند، اطرافیان به گوشه وکنایه به او فهماندند که دیگر امیدی به زنده ماندن اونیست.وی گفت: اگر این نکته رابدانم وبمیرم بهتر از آنست که ندانسته بمیرم(1).

در یکی ازدعاهای ماه رجب آمده است «اعطنی بمسئلتی ایاک جمیع خیر الدنیا وجمیع خیرالاخرة» ازاین عبارت چنین مفهوم می شود که وقتی خواهش خود را دربرابر حضرت باری تعالی مطرح می کنیم  محدود به این «خیر» یا آن نکنیم؛ بلکه همه ی خوبی های دنیا و همه ی خوبی های آخرت راطلب نماییم. درجهت دیگر که همسنگ ومعادل همین خواسته محسوب می شود دردنباله ی دعا می آید «واصرف عنی بمسئلتی ایاک جمیع شرّ الدنیا وشرّ الاخرة» که درحقیقت نفی کلیه ی بدیهای دنیا وآخرت است که این هم خواسته ای درحداکثر است.

دعاهای روایت شده ازائمه ی معصومین(ع) عموماً شامل خواسته های حداکثر است وطلب موردی و محدود کمتر درآن ها دیده می شودواگر هم درمورد خاصی دعا می شود درهمان مورد نیز درحد اکثر طلب می گردد.                        

نکته ی قابل یادآوری این که گرچه طرح درخواست به پیشگاه الهی ممکن است جامعیت وشمول وگستردگی داشته باشد وتلاش بنده نیز درحد اعلای امکان انجام گیرد ولی انتظار اجابت وپاسخ حضرتش را باید موکول به اراده و مصلحت او دانست.با این که فرموده است: «ادعونی استجب لکم» اما ذات باری تعالی مقید ومحدود به شکل واندازه و میزان استجابت همه ی خواست های بنده و نحوه ی آن نیست.

ص:43


1- 1-این دانشمند بنا بر سند مندرج در کُنی و القاب شیخ عباس قمی ج1 ص78: محمد بن احمد خوارزمی ملقب به ابوریحان بیرونی (دانشمند و فیلسوف قرن 4 و5 هجری) بوده است.

گرچه حضرت حق بنده را درامکان انتخاب نوع ودامنه ومیزان و وسعت خواسته های خود محدود نفرموده ولی مؤمن رامحدود به حدود شرع نموده است که دراین راستا می تواند بسوی بی نهایت پیش رود. درمقابل بنده ی با ایمان پس ازمرحله ی «ادعونی» به آنچه در مرحله ی «استجب لکم» حاصل شده است راضی وخشنود می باشد وتسبیح حضرتش گوید؛ زیرا خداوند است که منزه مطلق است.دراین صورت بنده ی مؤمن هیچگاه زبان به گلایه نگشاید ودراندیشه وایمان وباور وعمل خودبه این مفهوم می رسد که «هرچه از دوست می رسد نیکوست»

«سبحان الله»

 منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن

                                                      من__م ک__ه دی__ده ن_یالوده ام به بد دی_دن

حافظ

این حالت تسلیم و رضا علاوه بر بُعد معنوی وعرفانی آن که حدیث مفصل دارد در زندگی مادی و دنیایی انسان هم باعث آرامش فکر وبروز فعالیت و شکوفایی استعدادهای نهفته ی بشر می گردد و منجر به سعادت او در دنیا خواهد شد که البته سعادت آخرت را نیز در پی خواهد داشت. وقتی حضرت زینب(س) پس از آن همه مصایب و ناراحتی های جان فرسا دربرابردشمن می فرماید «ما رأیت الّا جمیلا» مسلماً دروغ و تظاهر نیست؛ بلکه واقعیتی است که همه کس امکان درک آن را ندارد.

تعداد زیادی از انسانها و شاید اکثریت، دراقیانوسی از آمال وآرزوهای پایان ناپذیر غوطه ورند غافل از این که محدوده ی عمر یک فرد بطور طبیعی گنجایش رسیدن به همه ی آن ها رانداردولی این هم خلقت خداوند است که انسان را «هلوع» آفریده است.

ص:44

ی__ا م___ن ب___دن__ی__اه اشت_غ_ل                         و غرّه (قد غرّه) طول الام_ل

ال__م__وت ی_طأت__ی ب__غ__ت_ةً                     وال__ق__ب_ر صُن__دوق ال_عمل(1)

در اینجا توجّه به  این نکته ی، مهم ضروری است که همه ی خواسته های مادی بشر هرچند وسیع و زیاد باشد باز هم درمقابل رسیدن به وصال معبود کوچک و بی اهمّیت است (اللهم ارزقنا) و این است «نهایت بی نهایت» راه انسان که ازطریق عبودیت حضرت حق بدست می آید وهدف ازآفرینش انسان (و جن) نیز همین است: «و ما خلقت الجن و الانس الّا لیعبدون»(2).

راه رسیدن به این وصال را رهروان وسالکان طریقت عرفان می پیمایند وشرط توفیق درآن پیروی ازآنان است که پیشروان وائمه ی آنان؛ خاندان عصمت و طهارت می باشند که باید شیعه ی واقعی آنان بود تا به وصال یار رسید.

بطور خلاصه باسنجش ارزش همه ی انواع خواسته های انسانی ودرهمه ی ابعاد واندازه های آن وحاصلی که در صورت نیل به این خواسته ها بدست می آید این نتیجه بطور وضوح درپیش روی آدمی قرار می گیرد که سیر صعودی زندگی انسان به سوی بی نهایت ورسیدن به قرب جوار الهی است و هر هدف محدودتری درصورتی ارزش توجّه به آن وجود دارد که پله ای بین راهی برای این صعود باشد و هیچ گونه جایگزینی برای هدف نهایی وجود ندارد و مفهوم کلی «خیر العمل» در اینجا جلوه گر می شود.

 پیام دیگری که از این شعار اسلامی به گوش می رسد از مفهوم مصداقی آن استنباط می گردد. بسیاری از علمای دین منظور از «خیر العمل» را «نماز»

ص:45


1- [1] این اشعار منسوب به حضرت علی (ع) است که در کتاب «دیوان الامام علی » گرد آوری«الدکتور صلاح الدین الهواری» از علمای اهل سنت، مصرع دوم «و غره .....» آورده شده است ولی نویسنده از دانشمند فرهیخته ای (ره) شنیدم که میگفت « قد غره ...»
2- [2] الزاریات 56.

دان_سته اند و بعضی از علمای شیعه نیز آن رابه ولایت اهل بیت (ع) تعبیر کرده اند با کمی تأمل، چنین به نظر می رسد که این تعابیر مصداقی نه فقط مغایرتی با مفهوم کلی ندارد بلکه درنتیجه ی نهایی کاملاً منطبق با آن است.

یکی از تفاوت های عمده ی اسلام با سایر ادیان الهی وجود فریضه ی نمازهای یومیه در این دین می باشد.

درباره نماز چه در قرآن و چه در روایات، مطالب بسیار بیان شده است و دانشمندان وپژوهشگران و نویسندگان، کتاب های زیادی نگاشته اند که از حوصله ی بحث موجود خارج است ولی مختصراً به چند نکته اشاره می شود: «نماز ستون دین است» و «اگر نماز مورد قبول حق واقع شود بقیه عبادات نیز مقبول است و اگر  رد  شود سایر عبادات نیز  رد می شود».

یک نکته ی روانشناختی ظریف و در عین حال مهم در نماز موجود است که ارتباط نزدیک و پیوسته ای هم با اذان دارد:

انسان درن نیّات و تصمیمات و اجرای اعمال خود همواره تحت تأثیر و کشش و جاذبه ی نیاز های اورگانیک1(1) قرار دارد. این نیازها که تأمین آن ها لازمه ی اولیه ی بقاء و حیات مادی انسان است در حقیقت از نظر مادی زیر بنای «حرکت» در بشر به حساب می آید. از طفل نوزاد تاپیر کهنسال هنگامی که گرسنه یا تشنه می شوند یک عکس العمل حرکتی از خود نشان می دهند. این عکس العمل در حیوانات و حتی گیاهان و به طور کلی در موجودات زنده  هر یک به شکلی دیده می شود.

آن چه از یک انسان مؤمن انتظار می رود این است که رفع نیازهای اورگانیک خود رادر چارچوب «تشریع» برآورده کند و درحقیقت شأن خود

ص:46


1- 1- نیازهای اورگانیک که بعضی آن ها را به غرائز و کششها نیز تعبیر کرده اند عبارتند از احتیاجات مادی که برای ادامه حیات ضرورت دارد مانند خوراک، پوشاک، مسکن و ارتباط جنسی و ...

را به عنوان یک انسان حفظ نماید. مثلاً غذایی که می خورد از جنس حلال باشد و از راه حلال بدست آمده باشد والاّ یک گاو یا الاغ یا ببر یا پلنگ هیچ گاه نسبت به حلال وحرام بودن خوراک خود یا طریقه ی کسب آن و یا رعایت انصاف وعاطفه، اندیشه نمی کنند واگر انسان هم این چنین باشد مصداق «اولئک کالانعام بل هم اضل» خواهد بود.

نماز تصحیح کننده مسیر فکری و عملی انسان درمحدوده ی تشریع است و این که می فرماید:

«الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر» به مناسبت همین خاصیت نماز است. انسان در فکر و اراده و بالاخره درعمل خود همواره بر سر دوراهی ق__رار می گیرد: یکی پیروی از «خطوات شیطان » ودیگری «صراط مستقیم».

 تأمین نیازهای اورگانیک از هردوراه امکان دارد و انسان درسایه ی لطف و رحمانیت الهی مختار به انتخاب یکی ازاین دوراه است. شیطان بنا بر سوگندی که درپیشگاه حضرت احدیت یاد کرده است پیوسته سعی می کند انسان نیازمند را به پیروی ازخود بکشاند و لذّت موقتی و ناپایدار انحراف از راه خدا را نزد بشر شیرین جلوه دهد و تنها بندگان مخلَص توان رهایی از چنبره فریب شیطان راخواهند داشت ونماز چنین توانائی وامکانی را به انسان عطاء می کند و وقتی تسلیم شیطان نشد جمله ی نیّات و رفتار و کردار او در مسیر شریعت الهی (دین) جریان خواهد یافت و بدین سان نماز ستون محکمی دراساس و پایه دین به حساب می آید و مصداق «خیرالعمل» برای نماز تحقق می یابد.

همان طوری که اشاره شد در تحلیل بعضی از علمای شیعه مصداق «خیر العمل» ولایت ائمه معصومین(ع) ذکر شده است که اگر عمیقاً به این نظر

ص:47

توجّه کنیم انطباق آن را با مصداق «نماز» و همچنین بامفهوم کلی«خیرالعمل» در می یابیم.

زیرا از طرفی ائمه(ع) هریک خود اسوه و نمونه ی معصومیت بوده اند. و خداوند اراده فرموده است که همه ی پلیدی ها را از خاندان عصمت بزداید و آنان را پاک و مطهر گرداند(1) که نتیجه ی نماز هم «تنهی عن الفحشاء والمنکر» است، که نهایت آن معصومیت می باشد. و ازطرف دیگر چون علاوه بر عصمت، هریک از ائمه(ع) دانشمند زمان خود و زمان های بعدی بوده و همچنین دارای سجایای اخلاقی و حس__ن رف_تار ویژه و بالاتر ازهمه عرفان و عبودیت الهی بوده اند، راه آنان مصداق «صراط مستقیم» و محبت و پیروی از آنان مصداق «خیرالعمل» می باشد.                                                

      بنابراین مفهوم کلی «خیرالعمل» نه تنها با مصادیق ذکر شده (نماز و پیروی اهل بیت) مغایرتی ندارد بلکه باتوجّه به مفاهیم این مصادیق، انطباق کامل با آنان دارد.

حتی حضرت آدم(ع) که به عنوان یک انسان دارای نیازهای اورگانیک از جمله میل به جاودانگی زندگی داشته فریب وسوسه ی شیطان را می خورد که شیطان آگاهانه براساس همین تمایل انسان نقشه ای طرح ریزی کرده بود و به او وعده داد اگر از آن گیاه نهی شده بخورد زندگی جاودان خواهد یافت «فازلهما الشیطان...»(2) ولی  پس از این لغزش و تزلزل بلافاصله آدم(ع) به خود آمد و گوش به فرمان الهی داد و توبه کرد و خداوند توبه ی او را پذیرفت: «فتلقی آدم من ربّه کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم»(3).

ص:48


1- [1] - آیه تطهیر: احزاب 33 (تفاسیر مختلفی درباره ی مفهوم اهل البیت در این آیه شده است که در جای خود قابل تأمل است ولی از این بحث خارج می باشد)
2- [2] - بقره 36.
3- 2- بقره 37.

گرچه این سرپیچی از نهی الهی (یا به قول بعضی از علما ترک اُولی) موجب بیرون راندن حضرت آدم(ع) و همسرش از باغ مخصوص شد ولی پشیمانی و توبه ی بی درنگ او باعث زدوده شدن اثر این سرپیچی و ابقاء او در دایره ی عصمت و نبوّت گردید بطوری که خداوند درباره ی خلقت آدم به ملائکه فرموده بود اورا جانشین خود در روی زمین قرار داده و علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات به او آموخت(1).

حذف «حی علی خیر العمل» از اذان

درباره ی حذف جمله ی «حی علی خیر العمل» از اذان و علت و زمان آن به اختصار مطالبی بیان می گردد:

همان طور که یادآور شد بنابر روایات موثق جملات اذان به وسیله ی وحی از طرف ذات اقدس به پیامبر(ص) رسیده و سپس به اولین اذان گوی اسلام (بلال حبشی) تعلیم داده شده است. (شاید بتوان آنراحدیث قدسی نامید)

بنابراین هرگونه تغییر و تبدیل در جملات اذان نوعی بدعت محسوب می شود. گرچه بعضی از علما اهل سنت این تغییر را به روایتی از پیامبر(ص) مستند می کنند که صحت آن مورد تردید است(2) ولی برعکس، در روایات متعدد و با عبارات گوناگون از طرف ائمه ی معصومین(ع) وجود «حی علی خیر العمل» در اذان مورد تأیید و تأکید قرارگرفته است و حذف آن را نفی و نهی کرده اند.

علاوه براین، انتساب چنین روایتی (درباره ی حذف حی علی خیر العمل و جانشینی: الصلاة خیر من النوم) به پیامبر اسلام با نگرش به سیره ی آن

ص:49


1- [1] - آیات 30 و 31 بقره.
2- 1- درباره متن روایت اهل سنت و بعضی از روایات ائمه (ع) توضیح در: سنن ابی داوود (از صحاح سته) ج1 ص 131 باب کیفیة الاذان سنن ابی ماجد ج2 ص34 سنن دارمی ج1 ص289. 2- روایات متعددی نقل گردیده است که در وسایل الشیعه و سایر کتب موجود است.

حضرت و قیاس با سایر احادیثی که از ایشان مروی است شاید عقلاًَ و منطقاً نیز قابل پذیرش نباشد.

عبارت «حی علی خیرالعمل» از زمان تشریع در اذان وجود داشت (باستناد تاریخ معتبر) و در دوران خلافت ابوبکر و اوایل خلافت عمر هم متداول بود ولی به دستور عمر به عنوان این که اگر بهترین عمل، نماز تلقی شود ممکن است مسلمین حاضر به رفتن به جبهه های جنگ و شرکت در نبردهای خطرناک نشوند و به جای آن نماز بخوانند که خطر کشته شدن را هم ندارد، حذف گردید(1).

در اثبات این که «حی علی خیرالعمل» به هیچ وجه مانع از واجب مسلّمی که جهاد باشد نمی گردد به ذکر چند نمونه اکتفا می شود: نمونه ی بارز، شرکت مسلمین در غزوات زمان پیامبر(ص) (بعد از هجرت) که با وجود جمله ی «حی علی خیرالعمل» در اذان، مسلمانان گروه گروه به طور داوطلبانه در رکاب پیامبر (ص) می جنگیدند و در حین نبرد در وقت نماز اذان گفته می شد و شامل جمله ی مذکور هم بود و به هیچ وجه ادای این جمله مانع از شرکت مسلمین مؤمن حقیقی (نه منافق)  در ابراز شجاعت یا موجب ایجاد تعلل آنان در جنگیدن با کفار نمی شد.

نمونه ی شگفت انگیز و آموزنده ی دیگری که پیام بخش بسیاری از مبارزات حق طلبانه و عدالت خواهانه در دنیا حتی در گروه های غیر مسلمان می باشد، قیام حضرت سید الشهداء امام حسین(ع) علیه زورگویی و فساد و استبداد است(2). جالب این که در زمان اوج این نبرد نابرابر در ظهر عاشورا با ندای «الله اکبر» اذان و ادامه ی آن که «حی علی خیر العمل» را هم در بر

ص:50


1- 1-  الفقه علی المذاهب الخمسه /...: عمر گفت: اذا سَمَعَ عوامُ الناس ان الصلا ة خیر العمل تهاونوا بالجهاد و تخلفوا عنه.
2- [2] - گاندی الگوی مبارزه خود را از امام حسین (ع) گرفته بود .

داشت، امام و یارانش در زیر باران تیرهای دشمن به نماز ایستادند و فرمان «حی علی الصلاة» و «حی علی خیرالعمل» الهی را جامه ی عمل پوشاندند و با وجود تعداد اندک در برابر کثرت دشمن، هیچگونه تزلزلی برای ادامه ی نبرد تا شهادت در آن ها ایجاد نگردید: در پاسخ به ندای «حی علی خیرالعمل» نماز عشق را در محراب شهادت بر پا داشتند.

نمونه ی دیگری که نسل حاضر شاهد عینی آن بود؛ رزمندگان مؤمن و معتقد کشور ما در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران می باشد. این جنگجویان و مدافعین داوطلب از روی عشق و علاقه با آرزوی شهادت بدون تزلزل در نیّت خود و با استحکام اراده و ایمان در جبهه های جنگ هر روز و شب ندای «حی علی خیرالعمل» را در اذان می شنیدند و نماز می گزاردند و ذره ای از قصد و عمل جهادی خود کم نمی کردند و آرزوی بسیاری از آن ها پیوستن به صف شهدا و پیروی از شهدای کربلا بود ضمن این که به راستی «بهترین عمل» را نماز می دانستند و آنرا در سخت ترین شرایط هم به جا می آوردند.

از مجموع این نمونه های عملی چنین نتیجه گیری می شود که «حی علی خیرالعمل» که گویای بهترین عمل یعنی فریضه ی نماز می باشد به هیچ وجه مانع و رادع و جلوگیری کننده ای برای «جهاد» که آن هم فریضه ی دیگری در جای خود است نخواهد بود و استدلال کسانی که پیام آن را بازدارنده شرکت مسلمین در جهاد تلقی کرده و می کنند بسیار سست و بی پایه می باشد که در عمل هم ثابت شده است.

همانطوری که اشاره شد جای تأکید دارد تا مجدداً یادآور گردد که عبارت «الصلاة خیر من النوم» و اِسناد آن به روایتی از رسول اکرم(ص) علاوه بر این که این گونه روایات سند محکمی ندارد، از جهت منطقی هم با

ص:51

توّجه به روش و سیره ی آن حضرت نمی توان آن را منسوب به آن حضرت دانست. زیرا حضرت پیامبر(ص) که حتی نماز شب را (علاوه بر فرائض ی_ومی_ه) ب_ر خود فرض می دانستند و سخنی از روی میل شخصی و هوس نمی فرمودند (ما ینطق عن الهوی) دور از عقل و منطق به نظر می رسد که نماز را بهترین عمل ندانند و نظری غیر از این بدهند (چه نظر شخصی و چه مبتنی بر وحی).

علاوه بر این، جمله «الصلاة خیر من النوم» استحکام و جامعیت سایر جملات اذان را ندارد و توّجه به معنا و مفهوم آن هم مؤید  عدم آهنگی و همچنین سبک بودن آن نسبت به دیگر جملات اذان می باشد.

اگر بگوییم «الصلاة خیر من النوم » بر این سیاق می توان موارد زیاد دیگری را ذکر کرد که از نظر مفهوم مشابه و هم سنگ آن است مثلاً: «الصلاة خیرٌ من الاکل» یا «الصلاة خیر من الشرب» و «الصلاة خیر من المشی»  «الصلاة خیرٌ من...» که می توان کلیه ی اعمال عادی و روزانه انسان را در مقایسه با نماز قرارداد که نماز بهتر از آن ها است.

بنابراین، معنا و مفهوم این جمله هم جامعیت سایر جملات اذان را ندارد و هم عدم سنخیت آن با سایر جملات بارز است.

تکبیر و تهلیل

(الله اکبر _ لا اله الاّ الله)   

در پایان اذان باز هم به گفتن تکبیر و تهلیل می رسیم که با تکرار اصول عقاید اسلامی تأکید بر وجود الله و یگانگی او می گردد.

به طور خلاصه:

ص:52

«الله اکبر» دو وجه دارد یکی وجه اثباتی: «وجود الله» با همه صفات او که «حمد» است و دیگری وجه نفی: مبری بودن ذات اقدس «الله» از هرگونه محدودیت و نقص که « تسبیح» الهی است.

«لا اله الاّ الله» نیز دو وجه دارد: یکی وجه نفی: هیچ معبودی جز «الله» وجود ندارد که «تسبیح» است و دیگری وجه اثباتی: وجود «الله» با نظر به همه صفات جلال و جمال او که «حمد» می باشد. ضمناً وجه وجود در هر دو مورد را می توان نتیجه ی منطقی وجه دیگر دانست.

توضیح:

جملات اذان را می توان به سه دسته تقسیم کرد: دسته اول شامل سه جمله ی ابتدایی و اضافه کردن جمله «اشهد انّ علیاً ولی اللهّ یا حجة الله» که جنبه ی عقیدتی و ایدئولوژیک دارد و بیان کننده ی اصول عقاید یک مسلمان مؤمن و گوینده ی اذان می باشد و می توان آن را «عبادت نظری» دانست.

دسته دوم سه جمله ی میانی اذان است که جنبه ی حکمی و تبلیغی آن بیشتر است و مؤمنین را تشویق و ترغیب به اعمال و فرایض مورد نظر شریعت مقدس می نماید. این قسمت را می توان وجه عملی و اجرایی اذان و به عبارت دیگر «عبادت عملی» دانست.  

دسته سوم تکبیر و تهلیل مجدد است بدون انتساب مستقیم و ظاهری به گوینده ی اذان، زیرا در قسمت اول (شهادت اول) انتساب به گوینده ی اذان تصریح گردیده است و در این قسمت فقط اصل عقیده بیان می شود.

نتیجه: شاید حکمت این که شروع اذان این پیام الهی با دو جمله تکبیر و تهلیل و کلمه ی «الله» است و خاتمه ی آن هم با این دو جمله و کلمه ی «الله»  می باشد، این است که پیام هایی که در سایر جملات نهفته اند همگی محاط در

ص:53

وجود و یگانگی «الله» است و ایمان به نبّوت رسول اکرم(ص) و رسل قبل (و در دنباله آن ایمان به ولایت ائمه اطهار (ع)) و کوشش و تشویق به بر پا کردن نماز و شتاب به سوی رستگاری و اعمال نیکو و بهترین آن همگی زیر مجموعه ی  ایمان به وجود «الله» و توحید است  و هیچ عقیده ای خارج از این محدوده به سعادت واقعی انسان منتهی نخواهد شد.

توضیح دیگر

به طوری که مشهود است درجملات اذان «حی علی الصلاة» مستقیماً تشویق و ترغیب به نماز است و «حی علی خیرالعمل» نیز در تعبیر مصداقی آن طلب به سوی نماز می باشد. حال این سؤال مطرح می شود که چرا نماز در دو جمله مورد ترغیب قرار گرفته است در صورتی که سایر موارد تشویقی در یک جمله گفته می شود؟    

شاید بخشی از حکمت آن چنین باشد که اولاً هیچ یک از موارد مذکور به اندازه ی نماز اهمیّت ندارد و از آنجا که نماز ستون دین و رکن عبادات محسوب می شود و هم چنین از فحشاء و منکر جلوگیری می کند که در نتیجه ی آن تقوای الهی حاصل می گردد، تأکید مجدد برروی آن شده است. ثانیاً درجمله ی «حی علی الصلاة» نماز علی الاطلاق و به عنوان یک فریضه و بدون این که توصیف دیگری ازآن بشود مورد سفارش است درصورتی که جمله ی «حی علی خیر العمل» جنبه ی توصیفی نماز است و بدون این که مستقیماً ازآن یاد شده باشد مؤمن شنونده را در ابتدا متوجّه اعمال نیکو و پسندیده می کند و سپس توجّه خاص او را به بهترین عمل جلب می نماید. و اگر بنا به بعضی روایات مصداق «خیرالعمل» را ولایت خاندان عصمت و

ص:54

طهارت تلقی کنیم باز هم هردو مصداق «نماز» و«ولایت» مانعةالجمع نخواهد بود و مغایرتی با مفهوم کلی آن نیز نخواهد داشت.1 (1)

قدقامت الصلوة

(به تحقیق نماز پابرجاست) حال که جملات اذان مورد بررس__ی قرارگرفت و این جملات نیز در اقامه وجود دارد شایسته است به جمله ای که بطور اختصاصی دراقامه گفته می شود اشاره ای بعمل آورده شود.

تأکیدی که دراین جمله بر «پا برجا بودن» نماز شده است را می توان دال بر تداوم و اقامه آن در سیر زمان بطور پیوسته و بدون تعطیلی و ترک آن دانست (قد...).

گرچه مفسرین قرآن جملگی برآنند که مصداق بارز «کوثر» در سوره ی «کوثر» نعمت وعطیه ی گرانبهای وجود حضرت فاطمه زهرا(س) به پیامبر اکرم(ص) است ولی عطایای دیگری نیز ازجانب پروردگار به حضرت ختمی مرتبت داده شده که عظمت وبرکت آن مداومت و ازدیاد در طول زمان دارد که می توان آن ها را نیز مصادیقی از کوثر دانست ازآن جمله قرآن و نماز است که درهمین سوره به نماز اشاره گردیده است. درآیه دوم این سوره آمده است «فصّل لرّبک و انحر» (پس برای پروردگارت نماز بگزار و قربانی کن). در اینجا به دونکته می توان اشاره کرد: یکی این که به پیامبر دستور داده شده است که به شکرانه ی نعمت «کوثر» که به وی عطا گردیده در پیشگاه پروردگار خود «نماز» بگزارد.

ص:55


1- 1- درباره ی «حی علی خیر العمل» توضیحات مفصلی در دو کتاب «حی علی خیر العمل»تألیف السید محمدمهدی السید حسن الموسوی الخرسان و «مسالة الصلو ة خیر من النوم » تألیف مجمع جهانی اهل بیت (ع) داده شده است که هر دو کتاب به زبان عربی می باشد.

نکته دیگر این که چون نعمت عطا شده یعنی «کوثر» بصورت فزاینده ای در طول زمان گسترده است، شکرگزاری آن تبعاً دارای چنین حالتی است (ک_ه به وسیله پیروان حضرت پیامبر اکرم(ص) تا قیام قیامت اقامه می شود). به عبارت دیگر نتیجه گیری می شود که «نماز» رانیز می توان از مصادیق «کوثر» تلقی کرد و بدین صورت «قدقامت الصلوة» جلوه روشن تر و مشخص تری از گستردگی وادامه ی نماز رانشان می دهد.

دراین باره توجه خواننده محترم رابه قسمتی از تفسیر سوره ی کوثر در«پرتوی از قرآن قسمت دوم جزءسی ام» نوشته مرحوم آیت اله طالقانی(ره) جلب می نماید:

«فصل لربک وانحر: این آیه تفریع به آیه ی سابق و به گفته عموم مفسرین امر به شکرگزاری درمقابل اعطاءکوثر، بوسیله ی نماز است......

       و شاید امر تفریعی «فصّل» متضمن جزاء شرط مقدر باشد: یعنی چون به تو کوثر اعطاء کردیم برای این که این منبع فیاض را هرچه بیشتر و به هرسو جاری گردانی، باید برای پروردگارت همی نماز گزاری و قربانی نمایی،  زیرا نماز کامل، پیوستگی به پروردگار و باز نمودن مجاری روح از موانع نفسانی، برای جریان فیض و رحمت، و قربانی، انفاق گرانبهاترین حیوانات موردعلاقه برای پروردگار است. این نماز و قربانی است که سرچشمه ی کوثر را به روی شخص و بسوی خلق می گشاید و باترک آن هر سرچشمه ی خیری بسته و خشک و حیات انسانی جامد و ساکن و ناپایدار می گردد.»

در این تفسیر نیز پیوستگی «نماز» وتبعیت آن از نعمت «کوثر» موردتأکید قرار گرفته است و شاید بتوان گفت که تابع و متبوع هردو کوثر هستند.

ص:56

ص:57

فصل سوم: پی آمدهای  اذان

مقدمه

اذان یک اعلان عمومی است بنابراین هدف آن است که این آوای ملکوتی را افراد، هرچه بیشتر و با تعداد زیادتر بشنوند و درنتیجه فرهنگ اذان در سطح هرچه گسترده تر اشاعه یابد. بنابراین علاوه بر اعلان وقت اثر این آوا، روی انسان ها و به عبارت بهتر در روح واندیشه ی افراد انسانی مورد نظر است وتوجّه به این نکته قابل ذکر است که انسان را یک بار به عنوان «فرد» مورد خطاب قرار می دهد و در مرحله ی دیگر «جامعه انسانی» به منزله ی «یک مجموعه» طرف توجه واقع می شود.

به همین جهت دراین فصل پی آمدهای فردی یا تأثیرات اذان روی فرد فرد انسان ها، تحت عنوان «اذان و فرد» و تأثیرات اجتماعی آن با عنوان «اذان و اجتماع» مورد بحث قرار خواهد گرفت.

اذان و فرد 

ادای کلمات و جملات اذان و به ویژه تکرار آن اولاً برای کسی که خود گوینده و بیان کننده آن است، موجب ازدیاد ایمان و تقویت اعتقاد او از راه «تلقین به خود» خواهد بود.

ص:58

مؤذن با بیان مکّرر جملات این آوای ملکوتی و دقت و تعمق در مفاهیم آن و اقرار به ایمان داشتن به این مفاهیم مرتباً در راه بالا بردن سطح اعتقاد خود و تقویت انگیزه عقیدتی (ایدئولوژیک) در اعمال و رفتار و بیان و برخورد با جهان خارج از خود گام برمی دارد و چنین امری باعث می شود که در انتخاب راه زندگی، شیوه ی اصلح را برگزیند و از ارتکاب اعمال زشت و ناپسند پرهیز نماید و به طور خلاصه به سوی تقوا و رستگاری پیش رود. به ویژه این که معمولاً گوینده اذان و بسیاری از شنوندگان آن سپس رهسپار اقامه ی نماز می شوند که خود عامل مؤثر دیگری در اصلاح فکر و عمل انسان ها و بازداشتن آن ها از زشتی و ناپسندی (فحشا و منکر) است.

مؤذن با اظهار و بیان جملات اذان نه تنها به خاطر راسخ شدن اعتقاد خود از دست زدن به اعمال زشت پرهیز می کند بلکه همچنین اگر متأثر از وسوسه های شیطانی در شرایطی قرار گیرد که در شرف ارتکاب عمل زشت باشد در بین افرادی که او رابه عنوان گوینده ی جملات اذان می شناسند، ازانجام عمل زشت خجالت می کشد وبه خاطر آبروی خود ملاحظه وپرهیز می کند و با کمی تفکر وعاقبت اندیشی و توجّه به حضور درمحضر حضرت باری تعالی به این نتیجه منطقی خواهد رسید که چگونه حاضر نیست آبروی خود را در اجتماع بندگان خدا از بین ببرد ولی پرهیز وتقوای او بخاطر حفظ آبرو در پیشگاه معبود نباشد؟ وبالنتیجه در این سیر تکاملی به خلوص در عمل و گفتار خود نزدیک می شود.  نتیجه: تقوای مؤذن.

از طرف دیگر مشابه همین تأثیر یعنی گرایش به خلوص و تقوا، در شنوندگان اذان هم به نسبت های مختلف ایجاد خواهد شد.

ص:59

چه بسا شنونده ی اذان با شنیدن جملات آن هماهنگ بامؤذن، آن را زمزمه و تکرار کند و به مفاهیم آن اندیشه نماید که در سازندگی فکر و استواری ایمان او مؤ ثر خواهد بود.

کسی که به مفاهیم اذان ایمان پیدا کند و به ویژه به دوجمله ی ابتدائی و انتهائی آن (تکبیر وتهلیل) توجّه نماید، هیچگاه دروغ نخواهد گفت؛ زیرا دروغ گفتن یا برای جلب نفع یا بخاطر دفع ضرر است که با قانع کردن و تلقین باور غیرواقعی به بنده ی دیگر انجام می شود. بنابراین اگرکسی واقعاً به بزرگی و یکتائی خدا ایمان داشته باشد خدا را برترو بالاتر ازهمه ی موجودات ومخلوقات عالم (بدون مقایسه با آن ها) می داند و باور دارد که نفع واقعی دراطاعت او و ضرر حقیقی در سرپیچی از فرمان وی می باشد و منطقاً و عقلاً مرتکب دروغ گویی نخواهد شد.

درباره خودداری انسان از ارتکاب سایر نواهی و معاصی نیز این چنین است. دزد که از پلیس (بنده خدا) می ترسد وخود را از او مخفی نگه می دارد، چگونه از خالق بندگان (خدا) نمی ترسد و در پنهان از دیدگان عباد دست به معصیت درحضور معبود می زند؟

همچنین اثرات قاطع ایمان به «تکبیر و تهلیل» در ایجاد تمایل و گرایش افراد به اجرای اوامر و نواهی الهی غیر قابل انکار است.

به عبارت دیگر ایمان عمیق به این دو اصل توحیدی که تبعاً ایمان به موارد دیگر دستورات الهی را در پی خواهد داشت انسان را در محدوده ای قرار می دهد که آن را «تقوا» می نامند. یعنی «تقوی الله» (پرهیز برای خدا) خط مشخصی است که رسم کننده آن خداوند است و پوینده و حرکت کننده ی روی آن خط، بنده خالص شده خدا است و این چنین بنده ای را

ص:60

شیطان (این دشمن قسم خورده ی بنی آدم) هم قادر به فریب و منحرف کردن نیست.(1)  

شاید سرّ این که هر بنده ی مسلمان موظف است در شبانه روز حداقل ده بار از درگاه خداوند طلب هدایت به راه راست نماید.(2) یکی این است که انسان به یاری خدا از خط تقوا دور نشود و همواره تأثیر کشش ها و تمایلات منحرف کننده از این خط را با نیروی ایمان و اخلاص خنثی نماید و از قوه ی جاذبه ی بسیار قوی وسوسه های شیطان به عالم خارج از این جاذبه پرواز کند و از فرو افتادن در دام او ایمن شود تا بتواند به آزادی به سوی خدا و سیر الی الله و بالنتیجه سعادت ابدی رهسپار گردد. ان شاء الله

تعبیر دیگری که می توان داشت این که عبادت عملی (حسن فعلی) در حیطه ای قرار دارد که محصور در عبادت نظری (حسن فاعلی) است. یعنی عبادت عملاً در محدوده ی ایمان واقع است و عقل گرچه حجت است ولی در خارج از سیطره ایمان نمی تواند معیار سنجش مطلق قرار گیرد. (حسن فاعلی و حسن فعلی)

یکی از پیامدهای مهم اذان اثر در روحیه و آرامش فرد و دور کردن او از نگرانی ها و ناراحتی های زندگی است زیرا موجب یاد خدا و عظمت و یگانگی او می شود که بنا به فرمایش حق جلّ و علا «الا بذکر الله تطمئن القلوب» است(3).

ص:61


1- [1] - قال (شیطان) فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین – سوره ص 82 و 83 و حجر 39 و 40 مشابه آن.
2- [2] - اهدنا الصراط المستقیم – حمد 6.
3- [3] رعد 28.

اذان و اجتماع

در بعضی از کشورها صبحگاهان برای تشویق مردم به آماده شدن و رفتن به سر کار خود، شعارهای کوتاهی از طریق رادیو یا تلویزیون بطور مکرّر پخش می شود تا افراد زودتر از جا برخیزند و به سوی فعالیت روزانه که اغلب قریب به اتفاق آن فعالیت ها در جهت کسب درآمد و تأمین نیازهای مادی زندگی است بروند.

طرح و کاربرد این روش بر مبنای یک اصل روانشناسی است که وقتی یک موضوع بطور منظم و در شرایط مناسب تکرار شود و به گوش افراد برسد اثر آن نافذتر خواهد بود.

در اسلام قبل از این که روانشناسان وعلمای اجتماع درباره این روش تحقیق کنند و به نتیجه برسند، دستور به ادای مکرر شعارهای کوتاه ولی با معانی گسترده در اذان (و اقامه) فرموده  که محتوای جملات آن و تعمق و تدبر در کلمات، موجب سعادت دنیا و آخرت انسان ها خواهد شد و منحصر به کسب منافع مادی نخواهد بود و ضمن فراموش نکردن جنبه ی مادی زندگی (در حد مشروع) به معنویت هم توّجه خاص شده است. درباره ی اذان می توان گفت تکرار شعارهای کوتاه بر طبق فطرت انسان و تأثیر آن در روان و روح بشر طراحی شده است. اجتماع گروهی از انسان ها از یک طرف جمع افراد با خصوصیات فردی هر یک است و از طرف دیگر دارای خصوصیات جمعی است که ماورای مجموع خصوصیات انفرادی می باشد و این خصوصیات در روانشناسی اجتماعی در مقابل روانشناسی فردی مورد بحث قرار می گیرد(1).

ص:62


1- [1] - درباره این خصوصیات می توان به کتاب روانشناسی اجتماعی نوشته « اتو کلاین برگ » ترجمه مرحوم دکتر کاردان مراجعه کرد .

بنابراین در بررسی اثرات و پیامدهای اجتماعی اذان، نکاتی اضافه بر اث_رات ف_ردی آن م_ورد ت_وّج_ه قرار خواهد گرفت که تا حدی متفاوت با پی آمدهای فردی است ولی از آن جدا نمی باشد.

هنگامی که آوای پر محتوای اذان به دست امواج صوتی سپرده می شود و در فضای گسترده ای به گوش انسان ها می رسد، ابهت و عظمت اسلام در اجتماع طنین انداز می گردد، و نشان دهند قدرت معنوی و همچنین کثرت مؤمنین به اسلام می باشد.

وقتی گروهی از مسلمین با شنیدن بانگ اذان بطور جمعی و انفرادی رهسپار عبادتگاه (مسجد) می شوند هر بیننده ای را ممکن است متأثر سازد و ترغیب به همراهی آنان به سوی مسجد نماید (تأثیر اجتماع روی فرد) و این عمل گروهی که منجر به اقامه ی نماز جماعت می شود اتحاد بین مؤمنین و همدلی و هماهنگی آنان را بیشتر می کند (تأثیر اجتماع روی اجتماع) و این نکاتی است که بطور کلی در روانشناسی اجتماعی مورد بحث قرار گرفته است.

درعین حال شرکت عده ای در یک حرکت هماهنگ و همزمان که با ندای «الله اکبر» اذان شروع می شود یک  نمایش اجتماعی و تظاهرات (دمونتراسیون) دینی است که در سایر ادیان به این صورت وجود ندارد و اگر هم در بعضی از قبایل کوچک بدوی و غیر متمدن حرکات دسته جمعی مذهبی به چشم می خورد اولاً این حرکات هیچگاه فرهنگ پربار غنی همچون اذان و حرکت به سوی نماز را در بر ندارد و ثانیاً اغلب مبنای خرافی و افسانه ای دارد که در دنیای متمدن، منسوخ و فراموش شده می باشد . درحالی که آوای اذان و حرکت به سوی نماز و ادای فریضه بصورت جماعت

ص:63

در همه ی جوامع بشری اعم از پیشرفته و غیر آن، قابل طرح است که بسیار جالب و باشکوه و تحسین برانگیز بوده و اهمّیت و جذبه آن بین متمدنین بیشتر می باشد (نمونه بارز این مورد در نماز جماعت در مراسم حج تمتع بسیار چشمگیر است).

اذان بعنوان فراخوان عمومی به نماز تلقی می شود که (نماز) خود عبادتی از طرف مسلمین به درگاه خداوند یکتای واحد و ایمان به رسالت پیامبری واحد و بر طبق دستور العمل و کتابی واحد (از نظر متافیزیکی) و رو به سوی نقطه ای واحد (از نظر فیزیکی) یعنی قبله (کعبه مسجد الحرام) انجام می گیرد.

برای هر نمازگزار ممکن است چنین تصویری در ذهن مجسم شود که در تمام ساعات شبانه روز در سراسر جهان، متناسب با اختلاف افق و ساعات نقاط مختلف دنیا، عده ای از هم کیشان وی رو به سوی یک مرکز (خانه خدا) به عبادت می پردازند و در مقدمه ی این عبادت ندای ملکوتی اذان در تمام اوقات شبانه روز در جای جای کره ی ارض می تواند طنین انداز باشد. این تصور خود ممکن است موجب احساس رضایت و افتخار  این مسلمان از مسلمان بودن خود شود و به انجام هر چه بیشتر عبادات و نزدیکی به خدا کوشا گردد (تأثیر اجتماع روی فرد). ضمناً در چنین شرایطی هر فرد مسلمان در دنیای گسترده روی کره زمین و بین اجتماع میلیاردها انسان خود را تنها نمی یابد و میلیون ها مسلمان دیگر را همراه و همفکر خود به حساب می آورد که این امر به نوبه ی خود باعث تقویت روحیه و ثبات عقیده و پیگیری بیشتر احکام اسلام در بین افراد جامعه مسلمان خواهد شد و پایداری آن ها را در برابر تجاوزات و تعدیات دشمنان اسلام و ره پویان کفر و الحاد افزایش خواهد داد.

ص:64

علاوه بر این، احساس وجود این فصل مشترک با مسلمانان دیگر مألاً باعث همبستگی و اتحاد بین مسلمین خواهد شد و در عین حالی که همدیگر را نمی شناسند و ارتباط مستقیمی با هم ندارند ولی در اندیشه ی هر فرد مسلمان مؤمن که در هر زمان خود را در زمره ی سایر مسلمانان حس می کند که در حال عبادت به سوی کعبه واحد هستند، اتحاد و همبستگی او را با سایر هم کیشان راسخ تر می نماید.

ندای گسترده

ه_رگ_اه آوای ال_هی اذان در م_کانی که ت_ع_دادی مسلمان در آن به سر می برند طنین انداز گردد، الزاماً گوش غیر مسلمانان آن ناحیه را نیز نوازش خواهد داد و ممکن است کنجکاوی بعضی را برانگیزد که درباره ی کلمات و جم__لات آن ان_دی_ش_ه کن_ن_د و اح_یاناً در روح و فکرشان تحول و جهشی به سوی حقیقت ایجاد شود. بدین سان می توان تصور کرد که نور این ندای مقدس رفته رفته سراسر قلبشان را روشن کند و چون به دفعات تکرار گردد باعث گسترش ایمان و عقیده اسلامی می شود.

این موارد را می توان به عنوان تأثیر اذان بر روی افراد غیر مسلمان تلقی کرد که نهایتاً به رشد جامعه مسلمان منجر می گردد.

شاید یکی از انگیزه های مخالفت با ساخت مناره و مأذنه مساجد در بعضی از کشورهای غربی بی ارتباط با تأثیر نمودهای اسلامی (منجمله اذان) بر روی افراد غیر مسلمان نباشد.

*****

ص:65

خداوندا !!

ما را یاری فرما تا گوش جان به آوای ملکوتی اذان سپاریم و به سوی نماز رو آریم و با پیروی از رهنمودهای رهایی بخش اسلام از هرگونه بندگی غیر خدا تنها به عبادت او نایل شویم که موجب رستگاری دنیا و آخرت باشد.

                                                                            آمین یا ربّ العالمین

   الحمدلله رب العالمین 

ص:66

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109